1
00:00:01,720 --> 00:00:06,020
مترجمين آريايي با افتخار تقديم ميکند
2
00:00:07,720 --> 00:00:12,020
مترجمين آريايي برترين سايت دانلود زيرنويس فارسي فيلم و سريال کره اي
3
00:00:13,720 --> 00:00:15,020
-= روياي پادشاه =-
4
00:00:17,720 --> 00:00:25,020
www.aryan-translators.pro
5
00:00:26,720 --> 00:00:33,020
:مترجم
محمد
6
00:00:34,720 --> 00:00:41,020
:ويرايش
مجتبي
7
00:00:43,050 --> 00:00:46,690
اجازه نديد هيچکدوم زنده بمونن
8
00:00:53,750 --> 00:00:58,800
عقب نشيني نکنيد
9
00:00:58,800 --> 00:01:01,410
حمله
10
00:01:15,760 --> 00:01:20,490
دشمن به دايسئونگ حمله کرده و قلعه به خطر افتاده
11
00:01:20,490 --> 00:01:26,090
بايد هر چه زودتر براي اونا نيروي کمکي و آذوقه بفرستيم
12
00:01:26,090 --> 00:01:32,830
باکجه قصد داره هم به دايسئونگ حمله کنه و هم به هانسئونگ
13
00:01:32,830 --> 00:01:39,090
اگه ما بدون برنامه ريزي با اونا مقابله کنيم
14
00:01:39,090 --> 00:01:45,080
ديگه هرگز نمي تونيم جلوي حمله هاي اونا رو بگيريم
15
00:01:45,080 --> 00:01:51,210
تمام آذوقه اونا از بين رفته و سربازا و مردم گرسنه هستن
16
00:01:51,210 --> 00:01:53,730
چطور بايد آذوقه براي اونا بفرستيم؟
17
00:01:53,730 --> 00:01:58,770
ارتش باکجه همه راههاي منتهي به دايسئونگ رو بسته
18
00:01:58,770 --> 00:02:03,800
بايد صبر کنيم تا جزئيات بيشتري بدستمون برسه
19
00:02:03,800 --> 00:02:09,700
من چطور مي تونم با خيال راحت اينجا بشينم
اونم وقتي مردم دايسئونگ دارن کشته ميشن
20
00:02:09,700 --> 00:02:17,090
ما ميدونيم که شما چقدر به فکر مردم هستيد
21
00:02:17,090 --> 00:02:23,880
فداکاري براي حفاظت از کشور اجتناب ناپذيره
22
00:02:23,880 --> 00:02:26,370
لطفاً درك کنيد
23
00:02:26,370 --> 00:02:29,650
لطفاً درك کنيد
24
00:02:35,600 --> 00:02:39,430
زندگي يه انسان با ارزش ترين چيزِه
25
00:02:39,430 --> 00:02:45,870
به عنوان يه حاکم بايد اينجا بشينم تا مردم بي گناه کشته بشن
26
00:02:45,870 --> 00:02:48,440
اين باعث درد و رنج من شده
27
00:02:48,440 --> 00:02:54,210
شما نمي تونيد نيروي کمکي و آذوقه بفرستيد
مگر اينکه بيدام رو به حرکت در بياريد
28
00:02:54,210 --> 00:03:00,310
يعني اگه من تمام فسادهاي اونو ببخشم وزراي دربار
با فرستادن آذوقه موافقت مي کنن؟
29
00:03:00,310 --> 00:03:05,430
اعليحضرت،شما همينطوري نمي تونيد با وزرا توافق کنيد
30
00:03:05,430 --> 00:03:08,420
اگه شما نتونيد اقتدارتون رو به وزرا نشون بديد
31
00:03:08,420 --> 00:03:13,970
در آينده هرگز نمي تونيد اونا رو کنترل کنيد
32
00:03:13,970 --> 00:03:17,890
اگر افسر اداره بازرسي فساد اون رو ثابت کنه
33
00:03:17,890 --> 00:03:22,470
شما بايد به شدت اونو مجازات کنيد
34
00:03:28,190 --> 00:03:34,950
چرا افسر اداره بازرسي رو نياوردي؟
35
00:03:34,950 --> 00:03:38,090
من با اون صحبت کردم
36
00:03:38,090 --> 00:03:43,670
ديگه مشکلي نيست ، شما لازم نيست نگران باشيد
37
00:03:44,360 --> 00:03:52,920
به نظر ميرسه حرفهاي چونچو رو ملکه تاثير گذاشته
38
00:03:52,920 --> 00:03:59,300
اونا چطور جرات کردن اموال منو بازرسي کنن؟
سعي کن به اونا بگي
39
00:03:59,300 --> 00:04:05,230
تمام فرمانده هاي مرزي تحت کنترل من هستن
40
00:04:05,230 --> 00:04:08,700
من از هيچ چيزي نمي ترسم
41
00:04:30,700 --> 00:04:33,320
بئوپمين
42
00:04:33,320 --> 00:04:35,880
همه جا رو دنبالت گشتم
43
00:04:35,880 --> 00:04:38,580
خوشحالم اينجا هستي
44
00:04:38,580 --> 00:04:41,900
اومدم يه جفت گوشواره بخرم
45
00:04:41,900 --> 00:04:43,890
کدومشون قشنگ تره؟
46
00:04:43,890 --> 00:04:46,810
اين بهتره يا اين يکي؟
47
00:04:46,810 --> 00:04:49,150
الان وقت اين کارها نيست
48
00:04:49,150 --> 00:04:52,280
دشمن به دايسئونگ حمله کرده
49
00:04:52,280 --> 00:04:55,260
شايعه شده باکجه تونسته قلعه رو تسخير کنه
50
00:04:55,260 --> 00:04:58,680
چي؟اين حقيقت داره؟
51
00:05:01,970 --> 00:05:03,920
بريم
52
00:05:03,920 --> 00:05:06,360
منظورت چيه که بيئوپمين نمي تونه بياد؟
53
00:05:06,360 --> 00:05:13,480
چه اتفاقي افتاده که نتونسته به ديدن من بياد؟
54
00:05:13,480 --> 00:05:16,720
اون وقتي شنيد دايسئونگ تو خطره به اونجا رفت
55
00:05:16,720 --> 00:05:22,510
اون گفت بعادا به ديدن شما مياد،پس منتظر اون نباشيد
56
00:05:26,760 --> 00:05:30,520
اون به من قول داده بود
57
00:05:30,520 --> 00:05:36,930
براي چي قبل از ديدن من به مرز رفت؟
58
00:05:37,950 --> 00:05:44,060
يعني دايسئونگ از من مهمتره؟
59
00:05:58,900 --> 00:06:01,490
اوضاع دايسئونگ چطوره؟
60
00:06:01,490 --> 00:06:05,540
فرمانده قلعه داره از اونجا محافظت ميكنه
61
00:06:05,540 --> 00:06:12,140
اما همه آذوقه آتش گرفته و تلفات زيادي دادن
62
00:06:12,140 --> 00:06:14,380
اينا همش تقصير منِ
63
00:06:14,380 --> 00:06:18,510
اگه من قلعه رو ترک نمي کردم اين اتفاق نمي افتاد
64
00:06:18,510 --> 00:06:21,990
لطفاً براي اونا آذوقه و نيروي کمکي بفرستبد
65
00:06:21,990 --> 00:06:23,610
من اونا رو مي برم
66
00:06:23,610 --> 00:06:27,060
هيچ دستوري از پايتخت نرسيده
67
00:06:27,060 --> 00:06:31,990
نمي تونيم بدون اجازه ارتش رو حرکت بديم
68
00:06:33,350 --> 00:06:38,330
ارتش باکجه همه راه هايي که به دايسئونگ ميره رو مسدود کرده
69
00:06:38,330 --> 00:06:40,850
ما حتي نمي تونيم اذوقه براي اونا بفرستيم
70
00:06:40,850 --> 00:06:44,860
چرا ملکه دستور نمي دن براي اونا نيروي کمکي و آذوقه بفرستن؟
71
00:06:44,860 --> 00:06:47,980
نبايد اعليحضرت رو سرزنش کني
72
00:06:48,450 --> 00:06:54,820
بيدام کنترل دربار رو در اختيار داره و اين اجازه رو نميده
73
00:06:55,980 --> 00:06:58,550
... بيدام
74
00:06:59,150 --> 00:07:04,910
من اونو متقاعد مي کنم آذوقه و نيروي کمکي بفرسته
75
00:07:04,910 --> 00:07:08,160
فراموشش کن ، اون اينکارو نمي کنه
76
00:07:08,160 --> 00:07:14,550
اگه نتونم با حرفهام اونو متقاعد کنم،با شمشير متقاعدش مي کنم
77
00:07:15,040 --> 00:07:18,760
-= دايسئونگ ، شيلا =-
78
00:07:26,260 --> 00:07:30,960
تا موقعي که نيروي کمکي برسه بايد از قلعه دفاع کنيم
79
00:07:30,960 --> 00:07:32,690
نيروهاي دفاعي رو سازماندهي کنيد
80
00:07:32,690 --> 00:07:34,560
اطاعت
81
00:07:45,860 --> 00:07:50,580
تو اينجا چيکار مي کني؟
82
00:07:50,580 --> 00:07:57,630
اين وظيفه منِ که از سربازهاي زخمي مراقبت کنم
83
00:07:57,630 --> 00:08:00,060
نگران من نباش
84
00:08:03,220 --> 00:08:05,590
ممنونم
85
00:08:06,340 --> 00:08:11,150
من فقط به عنوان فرمانده قلعه به وظيفه ام عمل ميکنم
86
00:08:11,150 --> 00:08:21,150
اميدوارم همه چيز درست بشه تا فرزندمون موقعي
که پيروز شديم به دنيا بياد
87
00:08:21,730 --> 00:08:25,360
من به تو اعتماد دارم
88
00:09:01,390 --> 00:09:03,890
خستگي تون برطرف شد؟
89
00:09:04,510 --> 00:09:10,240
وقتيکه تو از من مراقبت مي کني فکر مي کنم تو بهشت هستم
90
00:09:26,720 --> 00:09:32,350
فکر مي کردم تو الان بايد تو دايسئونگ باشي ، پس اينجا چيکار مي کني؟
91
00:09:34,130 --> 00:09:43,070
شما به راحتي اينجا حمام مي کنيد و با خوردن شراب لذت مي بريد
92
00:09:43,070 --> 00:09:48,590
در حالي که مردم دايسئونگ دارن از گرسنگي مي ميرن
93
00:09:48,590 --> 00:09:53,710
اونا با زندگي شون جلوي حمله باکجه رو گرفتن
94
00:09:53,710 --> 00:09:58,500
شما بايد براي اونا نيروي کمکي و آذوقه بفرستيد
95
00:09:58,500 --> 00:10:01,410
هيچ نيرويي براي کمک وجود نداره
96
00:10:01,410 --> 00:10:03,680
بيدام
97
00:10:03,680 --> 00:10:08,250
تو ميخواي همينطور بشيني تا مردم دايسئونگ کشته بشن؟
98
00:10:08,250 --> 00:10:11,400
اگه دايسئونگ به دست دشمن بيفته
99
00:10:11,400 --> 00:10:21,310
تمام فرمانده هاي قلعه ها از دستورات من اطاعت ميکنن
100
00:10:21,310 --> 00:10:23,600
چي؟
101
00:10:23,600 --> 00:10:30,050
چطور يه مقام دولتي مي تونه همچين حرفي بزنه؟
102
00:10:30,050 --> 00:10:33,570
من مدت زيادي فرمانده قلعه دايسئونگ بودم
103
00:10:33,570 --> 00:10:39,340
من سنگهاي ديوار هاي قلعه رو چيدم
104
00:10:39,340 --> 00:10:46,060
دايسئونگ غير قابل نفوذِ
105
00:10:46,980 --> 00:10:49,040
تو نگران چي هستي؟
106
00:10:49,040 --> 00:10:51,600
اگه دايسئونگ به دست دشمن بيفته
107
00:10:51,600 --> 00:11:00,700
فرمانده قلعه يا بي کفايت بوده يا با باکجه همدست شده
108
00:11:00,700 --> 00:11:04,460
ديگه تمومش کن
109
00:11:04,460 --> 00:11:08,940
حالا که اينجايي بيا با هم يه نوشيدني بخوريم
110
00:11:08,940 --> 00:11:12,660
آب گرم و خوبِ
111
00:11:21,250 --> 00:11:29,180
اگه شما نيروي کمکي و آذوقه نفرستيد من شما رو مي کشم
112
00:11:29,180 --> 00:11:32,310
داري چيکار مي کني؟
113
00:11:32,310 --> 00:11:35,030
شمشيرتون رو پايين بياريد
114
00:11:36,040 --> 00:11:39,490
تو واقعاً اين جرات رو داري که من رو بکشي؟
115
00:11:39,490 --> 00:11:47,930
يا فقط اداي قهرمان ها رو جلوي يه زن در مياري؟
116
00:11:57,380 --> 00:12:00,960
براي چي منتظري؟بيا جلو و من رو بکش
117
00:12:00,960 --> 00:12:07,560
اگه تو جرات کشتن من رو داشته باشي منم آذوقه و نيروي کمکي مي فرستم
118
00:12:16,270 --> 00:12:21,570
بئوپمين
119
00:12:22,950 --> 00:12:26,470
اون فقط بيهوش شده ، اون نمي ميره
120
00:12:26,470 --> 00:12:29,390
رئيس ، رئيس
121
00:12:29,390 --> 00:12:31,350
چه خبر شده؟
122
00:12:31,350 --> 00:12:36,200
اون پسر چونچو نيست؟
123
00:12:37,250 --> 00:12:39,350
اونو زنداني کنيد
124
00:12:39,350 --> 00:12:42,010
از اون به عنوان طعمه براي گرفتن پدرش استفاده مي کنم
125
00:12:42,010 --> 00:12:43,410
بله قربان
126
00:12:43,410 --> 00:12:45,680
اونو ببريد
127
00:12:56,160 --> 00:12:57,760
چي؟
128
00:12:57,760 --> 00:12:59,550
در مورد چي حرف ميزني؟
129
00:12:59,550 --> 00:13:03,050
افراد بيدام بئوپمين رو دستگير کردن؟
130
00:13:03,050 --> 00:13:08,160
اون به بيدام حمله کرده
131
00:13:08,160 --> 00:13:14,020
اون بايد تو دايسئونگ باشه ، تو پايتخت چيکار ميکنه؟
132
00:13:14,020 --> 00:13:20,170
اون تو پايتخت بود و به خانه گيسانگ رفته بود
133
00:13:20,170 --> 00:13:22,990
چي؟اين حقيقت داره؟
134
00:13:22,990 --> 00:13:26,560
ما بايد اونو نجات بديم
135
00:13:26,560 --> 00:13:28,140
من بايد چيکار کنم؟
136
00:13:28,140 --> 00:13:33,110
مي تونم با پيشنهاد رشوه اونو آزاد کنم
137
00:13:33,110 --> 00:13:35,490
اين کار درست نيست
138
00:13:35,490 --> 00:13:40,650
من بايد با بيدام ملاقات کنم و بفهمم چه اتفاقي افتاده
139
00:13:56,340 --> 00:13:59,610
چونچو اينجاست
140
00:14:00,850 --> 00:14:03,180
بياريدش داخل
141
00:14:16,870 --> 00:14:22,050
براي چي به اينجا اومدي؟
142
00:14:22,050 --> 00:14:23,930
بخاطر پسرت به اينجا اومدي؟
143
00:14:23,930 --> 00:14:27,960
شنيدم اونو دستگير کردي
144
00:14:27,960 --> 00:14:30,540
ميخوام دليلش رو بدونم
145
00:14:30,540 --> 00:14:34,500
او سعي کرد منو بکشه
146
00:14:35,080 --> 00:14:42,340
مطمئنم براي آزادي اون به اينجا نيومدين
147
00:14:45,020 --> 00:14:49,410
من طبق قانون اونو مجازات مي کنم
148
00:14:49,410 --> 00:14:55,910
اون سعي کرده يکي از مقامات کشور رو به قتل برسونه
149
00:14:55,910 --> 00:15:04,040
شنيده بودم در گذشته هم اتفاقاتي افتاده
150
00:15:04,760 --> 00:15:15,140
شنيدم مدتها پيش يونگچان در برابر ملکه سادو
زانو زده و التماس کرده تو رو نکشن
151
00:15:15,140 --> 00:15:20,690
اون تقاضا کرده بود تا اجازه بدن پسرش زنده بمونه
152
00:15:22,590 --> 00:15:27,880
بانوي من ، لطفاً چونچو رو نکشيد
153
00:15:27,880 --> 00:15:32,700
چي؟چونچو رو نکشم؟
154
00:15:33,220 --> 00:15:40,700
به شما التماس مي کنم
155
00:15:45,540 --> 00:15:51,750
اگه تو هم براي نجات زندگي پسرت برابر من زانو بزني
و التماس کني
156
00:15:51,750 --> 00:15:56,740
منم همه چيز رو فراموش مي کنم و پسرت رو آزاد مي کنم
157
00:15:56,740 --> 00:15:59,300
چيکار مي کني؟
158
00:15:59,300 --> 00:16:06,480
مي توني براي نجات جون فرزندت غرورت رو زير پا بذاري؟
159
00:16:07,880 --> 00:16:16,430
اگه من زانو بزنم و التماس کنم تو واقعاً اونو آزاد مي کني؟
160
00:16:17,960 --> 00:16:22,520
يه مرد هرگز زير حرفش نميزنه
161
00:16:25,150 --> 00:16:27,840
اونو بياريد
162
00:16:41,850 --> 00:16:48,460
اين حقيقت داره روي بيدام شمشير کشيدي؟
163
00:16:48,460 --> 00:16:54,390
اومده بودم از اون درخواست کنم نيروي کمکي بفرسته ، اما نفهميدم چيکار مي کنم
164
00:16:54,390 --> 00:16:57,130
معذرت ميخوام
165
00:16:58,460 --> 00:17:07,780
اگه ميخواي جون پسرت رو نجات بدي بيا جلو و التماس کن
166
00:17:10,070 --> 00:17:11,950
پدر
167
00:17:11,950 --> 00:17:18,610
من ترجيح ميدم بميرم تا به اون التماس کنم
168
00:17:19,290 --> 00:17:22,580
چيکار مي کني؟
169
00:17:22,580 --> 00:17:26,110
غرورت برات مهمه يا زندگي پسرت؟
170
00:17:27,240 --> 00:17:29,720
تصميمت رو بگير
171
00:17:42,050 --> 00:17:44,990
پدر ، نه
172
00:17:44,990 --> 00:17:48,370
لطفاً بلند شيد
173
00:18:04,980 --> 00:18:15,690
لطفاً زندگي پسرم رو ازش نگير
174
00:18:16,300 --> 00:18:23,120
بهت التماس مي کنم
175
00:18:23,120 --> 00:18:26,420
پدر ، پدر
176
00:18:26,420 --> 00:18:30,740
پدر ، لطفاً بلند شيد
177
00:18:30,740 --> 00:18:36,860
من اشتباه کردم ، نه پدرم
178
00:18:52,300 --> 00:18:57,270
تصميم بگير
179
00:18:57,270 --> 00:19:03,040
اگه پسرم جرمي مرتکب شده طبق قانون اونو مجازات کن
180
00:19:03,040 --> 00:19:04,990
چي؟
181
00:19:04,990 --> 00:19:07,020
پدر
182
00:19:07,650 --> 00:19:14,570
تو بخاطر غرورت حاضري از زندگي پسرت چشم پوشي کني؟
183
00:19:14,570 --> 00:19:18,390
من به پسرم اعتماد دارم
184
00:19:18,390 --> 00:19:24,140
اگه اون سعي داشته به شما آسيب بزنه ، حتماً دليل خوبي داشته
185
00:19:24,140 --> 00:19:29,340
طبق قانون بايد اجازه بدي اونو درمان کنن
186
00:19:32,600 --> 00:19:39,330
اگه براي کاري که کردي دليل داشتي ، نبايد از چيزي بترسي
187
00:19:39,330 --> 00:19:42,770
بايد مسئوليت کارت رو بپذيري
188
00:19:42,770 --> 00:19:45,850
در حال حاضر نمي تونم برات کاري کنم
189
00:19:45,850 --> 00:19:49,700
تو بايد طبق قانون عمل مي کردي نه خودسرانه
190
00:19:49,700 --> 00:19:54,960
من کسي رو که بخواد به تو آسيب برسون نمي بخشم
191
00:19:54,960 --> 00:20:01,370
قسم ميخورم هرکسي که باشه مجازاتش کنم
192
00:20:01,720 --> 00:20:09,740
من شما رو نا اميد نمي کنم
193
00:20:09,740 --> 00:20:14,370
به شما اعتماد دارم
194
00:20:18,030 --> 00:20:21,690
تو پدر سنگ دلي هستي
195
00:20:21,690 --> 00:20:23,760
بسيار خب
196
00:20:24,120 --> 00:20:32,350
اگه شما از بازرسي من چشم پوشي کنيد اونو آزاد مي کنم
197
00:20:33,110 --> 00:20:40,590
چطور مي توني سرنوشت کشور رو با پسر من معامله کني؟
198
00:20:40,590 --> 00:20:48,610
تو يا بايد بي گناهي خودت رو ثابت کني يا اينکه بعد
از ثابت شدن جرمت از مقامت کنار بري
199
00:20:48,610 --> 00:20:53,860
اين وظيفه دربارِ
200
00:21:08,090 --> 00:21:10,040
چونچو
201
00:21:10,040 --> 00:21:16,150
تو واقعاً ميخواي بذاري بيدام پسرت رو مجازات کنه؟
202
00:21:16,150 --> 00:21:23,260
چطور نمي توني براي نجات زندگي پسرت جلوي اون زانو بزني؟
203
00:21:49,540 --> 00:21:53,830
من بايد اونو مجبور کنم جلوم زانو بزنه
204
00:21:53,830 --> 00:21:56,910
اگه نتونم اونو مجبور به اين کار کنم
205
00:21:56,910 --> 00:22:02,500
اونوقت ديگه نمي تونم در آينده جلوي اتفاقات رو بگيرم
206
00:22:03,360 --> 00:22:12,620
اون يه اشراف زاده ست براش سخته جلوي کسي زانو بزنه
207
00:22:12,620 --> 00:22:18,170
فقط کمي سخاوتمندي مي تونه بئوپمين رو نجات بده
208
00:22:18,540 --> 00:22:24,500
تو به اون علاقه داري؟
209
00:22:27,830 --> 00:22:34,670
وقتي بزرگترين مرد شيلا کنارمه چطور مي تونم به مرد ديگه اي فکر کنم؟
210
00:22:34,670 --> 00:22:39,720
اگه نظرتون عوض نمي شه مي تونيد اون و پسرش رو بکشيد
211
00:22:39,720 --> 00:22:45,480
و اين کارو به راحتي مي تونيد انجام بديد
212
00:22:45,480 --> 00:22:54,220
اما اگه ميخوايد چونچو جلوي شما زانو بزنه بايد تا اون موقع صبر کنيد
213
00:22:54,220 --> 00:22:56,490
صبر کنم؟
214
00:22:56,490 --> 00:23:03,520
اگه شما بئوپمين رو بکشيد،اونوقت چطور
ميخوايد پدرش جلوي شما زانو بزنه؟
215
00:23:04,050 --> 00:23:12,970
اگه شما اونو آزاد کنيد،اون به اشتباهش پي مي بره
216
00:23:12,970 --> 00:23:20,020
اونوقت مي تونيد طناب دار روبه موقع گردن اونا بندازيد
217
00:23:30,440 --> 00:23:35,170
چه اتفاقي براي پسرم افتاده؟
218
00:23:36,370 --> 00:23:39,270
هر بلايي سرش بياد حقشه
219
00:23:39,270 --> 00:23:44,480
اين همه مشکل تا حالا درست کرده
بايد تنبيه بشه تا از خواب بيدار شه
220
00:23:44,480 --> 00:23:48,690
تو چطور مي توني در مورد برادرت اينطوري حرف بزني؟
221
00:23:48,690 --> 00:23:52,850
چرا شما هميشه از اون حمايت مي کنيد؟
222
00:23:52,850 --> 00:23:57,440
اگه همينطور اونو آزاد بذاريد خانواده ما رو خراب مي کنه
223
00:23:57,440 --> 00:23:59,300
ديگه کافيه
224
00:23:59,300 --> 00:24:02,740
اون ممکنه اشتباه کرده باشه،اما دليل خوبي داشته
225
00:24:02,740 --> 00:24:07,040
اون به من التماس نکرد چون اشتباهش رو پذيرفته
226
00:24:07,040 --> 00:24:11,190
تو بايد هميشه در هر شرايطي از برادرت حمايت کني
227
00:24:11,190 --> 00:24:14,770
بئوپمين برگشته
228
00:24:16,830 --> 00:24:19,200
چي گفتي؟
229
00:24:26,590 --> 00:24:29,460
خوشحالم زنده برگشتي
230
00:24:29,910 --> 00:24:33,160
صورتت چي شده؟
231
00:24:33,860 --> 00:24:38,230
چيزي نيست
232
00:24:57,080 --> 00:25:04,420
از اينکه براي نجات زندگيت به بيدام التماس نکردم از من نا اميد شدي؟
233
00:25:04,420 --> 00:25:12,340
افتخار مي کنم که شما جلوي اون زانو نزديد
234
00:25:13,230 --> 00:25:20,540
فقط نمي دونم براي چي منو آزاد کرد
235
00:25:20,540 --> 00:25:28,330
اون از من خواست جلوش زانو بزنم تا هوآرانگ رو کوچيک کنه
236
00:25:28,330 --> 00:25:33,230
اون براي اينکار ميخواست از تو استفاده کنه
از اين به بعد مراقب رفتارت باش
237
00:25:33,230 --> 00:25:38,390
اگه دوباره اشتباه کني همينطوري آزادت نمي کنه
238
00:25:38,390 --> 00:25:41,010
ميخوام اينو يادت باشه
239
00:25:43,960 --> 00:25:52,150
دفتر بازرسي موضوع فساد رو کاملاً بررسي کرد
240
00:25:52,150 --> 00:25:56,610
هيچ نشانه اي از از فساد وجود نداره
241
00:26:03,670 --> 00:26:11,800
مطمئني هيچ نشونه اي وجود نداره؟
242
00:26:11,800 --> 00:26:14,930
نه،اعليحضرت
243
00:26:16,420 --> 00:26:23,790
داشتن سوء زن به مقامات دربار اصلاً خوب نيست
244
00:26:23,790 --> 00:26:27,880
بايد در آينده محتاط تر باشيد
245
00:26:27,880 --> 00:26:36,300
من شنيدم نظر برخي افراد دربار در مورد فرستادن
نيروي کمکي به دايسئونگ عوض شده
246
00:26:36,300 --> 00:26:42,030
شما بايد براي تقويت هانسئونگ نيروي بيشتري بفرستيد
247
00:26:42,030 --> 00:26:47,850
شما بايد دستور بديد يونگچان از مقامش
خلع بشه و به پايتخت برگرده
248
00:26:47,850 --> 00:26:53,560
به چه دليل اون بايد از مقامش خلع بشه و برگرده؟
249
00:26:53,560 --> 00:26:57,290
اون براي جنگيدن خيلي پير شده
250
00:26:57,290 --> 00:27:02,330
اون قادر نيست از هانسئونگ دفاع کنه
251
00:27:02,330 --> 00:27:06,200
لطفاً در موردش فکر کنيد
252
00:27:06,200 --> 00:27:11,390
ما هم همين نظر رو داريم ، لطفاً بهش فکر کنيد
253
00:27:11,390 --> 00:27:14,240
لطفاً بهش فکر کنيد
254
00:27:26,060 --> 00:27:30,770
اين دادگاه براي اثبات فساد اونا قدرت لازم رو نداره
255
00:27:30,770 --> 00:27:35,430
اونا براي چي ميخوان يونگچان رو از هانسئونگ برگردونن؟
من ديگه دارم ديوونه ميشم
256
00:27:35,430 --> 00:27:39,310
چه اتفاقي در دايسئونگ افتاده؟
257
00:27:39,310 --> 00:27:44,900
دربار با فرستادن کمک مخالفت کرده
258
00:27:44,900 --> 00:27:49,980
ما خودمون بايد براي کمک به دايسئونگ کاري کنيم
259
00:27:49,980 --> 00:27:52,080
رئيس
260
00:27:53,650 --> 00:27:58,110
پادشاه باکجه خودش ارتش رو براي حمله به دايسئونگ رهبري مي کنه
261
00:27:58,110 --> 00:28:02,120
چي؟پادشاه باکجه ارتش رو هدايت مي کنه؟
262
00:28:02,490 --> 00:28:10,250
اين خيلي بد بود که از پايتخت دور بودين
خوشحالم که به خونه برگشتيد
263
00:28:10,250 --> 00:28:16,650
بايد همه چيز رو فراموش کنيد و مدتي به چشمه آب گرم بريد
264
00:28:16,650 --> 00:28:24,990
ممنونم،اما قصد دارم به دايسئونگ برم
265
00:28:24,990 --> 00:28:29,220
چرا همچين تصميمي گرفتيد؟
266
00:28:29,220 --> 00:28:36,000
نمي تونم اجازه بدم نوه ام تو ميدان جنگ به دنيا بياد
267
00:28:36,710 --> 00:28:41,120
بايد برم و گوتاسو رو از اونجا بيارم
268
00:28:41,120 --> 00:28:46,950
من نيت شما رو درک مي کنم ، اما دربار رفتن به اونجا رو منع کرده
269
00:28:46,950 --> 00:28:52,130
کي ميتونه جلوي پدر بزرگي رو بگيره که ميخواد نوه اش رو ببينه؟
270
00:28:52,130 --> 00:28:57,980
من نمي تونم از دستورات اونا پيروي کنم
271
00:28:57,980 --> 00:29:04,040
احتمالاً بخاطر وزرا بوده که اعليحضرت دستور دادن من برگردم
272
00:29:04,040 --> 00:29:07,680
من شما رو همراهي مي کنم
273
00:29:07,680 --> 00:29:09,920
منم همينطور
274
00:29:09,920 --> 00:29:11,790
متشکرم
275
00:29:11,790 --> 00:29:15,370
شما کمک بزرگي به من مي کنيد
276
00:29:15,370 --> 00:29:20,850
اگه اين چيزيه که ميخوايد ، پس منم مخالفتي ندارم
277
00:29:20,850 --> 00:29:23,780
انبار آذوقه دايسئونگ سوخته
278
00:29:23,780 --> 00:29:29,470
حتماً بين اونا جاسوس هست
279
00:29:29,470 --> 00:29:35,340
شما بايد براي حفظ دايسئونگ اون جاسوس رو پيدا کنيد
280
00:29:36,120 --> 00:29:41,520
منم خيلي مشکوکم ، همين کارو مي کنم
281
00:29:41,520 --> 00:29:46,810
بئوپمين کجاست؟
282
00:30:22,740 --> 00:30:28,060
حالت خوبه؟
283
00:30:28,060 --> 00:30:34,340
نتونستم بخوام چون خيلي نگرانت بودم
284
00:30:35,040 --> 00:30:38,370
بريم داخل
285
00:30:40,970 --> 00:30:44,340
اومدم ازت خداحافظي کنم
286
00:30:44,910 --> 00:30:47,000
چي؟
287
00:30:47,000 --> 00:30:51,140
براي چي اينو ميگي؟
288
00:30:51,140 --> 00:30:56,530
شنيدم تو عاشق بيدام هستي
289
00:30:56,530 --> 00:31:01,970
ديگه هرگز نمي خوام تو رو ببينم
290
00:31:10,750 --> 00:31:13,150
خداحافظ
291
00:31:23,630 --> 00:31:29,300
تنها کسي که عاشقش هستم تويي
292
00:31:30,920 --> 00:31:37,030
بيدام براي من فقط يه مشتريه چون اينجا رو در اختيار من گذاشت
293
00:31:37,030 --> 00:31:41,630
چرا نمي فهمي چه احساسي دارم؟
294
00:31:43,080 --> 00:31:49,340
به اين خاطرِ که من يه گيسانگ هستم و از طبقه پايين هستم
295
00:31:50,550 --> 00:31:53,150
اگه دليلت اينه
296
00:31:54,870 --> 00:31:59,380
من براي هميشه عشقت رو تو قلبم نگه مي دارم
297
00:32:06,220 --> 00:32:08,810
اين حقيقت داره؟
298
00:32:09,560 --> 00:32:13,220
لطفاَ منو ترک نکن
299
00:32:13,220 --> 00:32:16,510
کنار من بمون
300
00:32:18,310 --> 00:32:22,220
اونوقت من ديگه هيچ آرزويي ندارم
301
00:32:33,670 --> 00:32:42,290
اگه احساست رو تغيير ندي،براي هميشه کنارت مي مونم
302
00:33:10,890 --> 00:33:13,410
چونچو
303
00:33:15,990 --> 00:33:21,690
چه چيزي تو رو نگران کرده؟
304
00:33:21,690 --> 00:33:29,230
شما تو گل و لاي جلوي ملکه سادو زانو زديد تا زندگي منو ببخشه
305
00:33:29,230 --> 00:33:38,180
اونوقت من جلوي بيدام براي بخشش بئوپمين زانو نزدم
306
00:33:38,180 --> 00:33:42,230
من لياقت ندارم
307
00:33:42,230 --> 00:33:51,220
هرطور که بود بايد اونو نجات ميدادم ، حس
مي کنم لياقت پدر بودن رو ندارم
308
00:33:51,220 --> 00:33:57,600
همه پدر ها يکسان هستن
309
00:33:57,600 --> 00:34:03,640
حتي اگه من دوباره به اون زمان برگردم ، باز هم براي
نجات تو زانو ميزنم و التماس مي کنم
310
00:34:03,640 --> 00:34:07,570
من بايد اون کار رو انجام ميدادم
311
00:34:07,570 --> 00:34:11,680
چون خون پادشاه سرنگون شده تو رگهاي ما بود
312
00:34:11,680 --> 00:34:14,890
در اون زمان ، زنده موندن مهم بود
313
00:34:14,890 --> 00:34:23,310
اما حالا،تجربه کسب کردن بئوپمين مهمه
314
00:34:24,740 --> 00:34:27,080
پدر
315
00:34:27,860 --> 00:34:30,870
ديگه فکر نکن که گناهکاري
316
00:34:30,870 --> 00:34:36,060
مطمئنم بئوپمين اينو درک ميکنه
317
00:34:38,060 --> 00:34:44,510
در مورد رفتن شما به دايسئونگ نگرانم
318
00:34:44,510 --> 00:34:46,930
نگران نباش
319
00:34:46,930 --> 00:34:52,550
من از گوتاسو و بچه اش محافظت مي کنم
320
00:34:52,550 --> 00:34:56,780
ميدونم
321
00:35:22,240 --> 00:35:29,000
مادر ، من ميخوام چند روزي رو به ساحل برم
تا غروب خورشيد رو تماشا کنم
322
00:35:29,000 --> 00:35:33,770
اگه بيدام سراغ منو گرفت ، بهش بگيد براي دعا به معبد رفتم
323
00:35:33,770 --> 00:35:41,070
چرا با بيدام و بئوپمين يه بازي خطرناک درست کردي؟
324
00:35:41,070 --> 00:35:46,540
اگه بيدام بفهمه زندگيت به خطر مي افته
325
00:35:46,540 --> 00:35:52,910
شما نگران اين هستيد که بيدام بفهمه و اينجا رو از ما بگيره؟
326
00:35:52,910 --> 00:35:57,250
اين چه حرفيه مي زني؟
327
00:35:57,250 --> 00:36:02,820
من ميدونم دارم چيکار ميکنم،همون کاري رو که گفتم انجام بديد
328
00:36:03,180 --> 00:36:06,430
بئوپمين نمياد
329
00:36:10,580 --> 00:36:13,470
اون به دايسئونگ رفته
330
00:36:13,470 --> 00:36:17,340
چي؟ اين امکان نداره
331
00:36:22,680 --> 00:36:28,070
يئونهوا،من براي نجات خواهرم و شکست دادن ارتش باکجه ميرم
332
00:36:28,070 --> 00:36:32,730
من هرطور شده سالم بر ميگردم ، پس نگران نباش و صبر کن
333
00:36:32,730 --> 00:36:36,980
اون نميتونه اين کارو بکنه ، نمي تونه
334
00:36:54,600 --> 00:36:56,990
پدربزرگ
335
00:36:59,080 --> 00:37:01,560
پدربزرگ
336
00:37:04,270 --> 00:37:09,000
فکر مي کردم بخاطر کارت با ما نمياي
337
00:37:09,000 --> 00:37:14,170
من حاضرم با شما به دايسئونگ بيام
338
00:37:14,170 --> 00:37:18,540
من ميخوام هر طور شده خواهرم رو نجات بدم و دشمن رو شکست بدم
339
00:37:18,540 --> 00:37:24,760
تو اين همه هنر سخنراني رو از کي ياد گرفتي
340
00:37:27,050 --> 00:37:30,040
-= اردوگاه ارتش باکجه ، نزديکي دايسئونگ =-
341
00:37:40,340 --> 00:37:43,070
وفاداري
342
00:37:43,070 --> 00:37:46,240
وفاداري وفاداري وفاداري
343
00:37:57,540 --> 00:38:05,670
اونا جيره غذايي شون رو از دست دادن و چيزي براي خوردن ندارن
344
00:38:05,670 --> 00:38:09,780
اما هنور به کمک فرمانده قلعه مقاومت مي کنن
345
00:38:09,780 --> 00:38:14,970
اون همسر دختر چونچو ئه ، اون يه فرمانده لايقه
346
00:38:14,970 --> 00:38:18,730
تمام جاده هايي رو که به دايسئونگ ميرن ببنديد
347
00:38:18,730 --> 00:38:25,450
ده روز که بگذره اونا حتي به پدر و مادر خودشون هم رحم نمي کنن
348
00:38:25,450 --> 00:38:32,950
مهم نيست اونا چقدر وفادار هستن ، اونوقت ديگه نمي تونن مقاومت کنن
349
00:38:32,950 --> 00:38:37,610
راهي براي رفتن به دايسئونگ وجود داره؟
350
00:38:37,610 --> 00:38:43,010
احتمالاً بخاطر حضور پادشاه باکجه همه راهها رو بستن
351
00:38:44,190 --> 00:38:48,220
من اين همه راه رو تا اينجا اومدم ، بايد به اونجا برم
352
00:38:48,220 --> 00:38:52,630
يه راه مخفي پشت قلعه وجود داره
353
00:38:52,630 --> 00:38:57,590
ممکنه سربازاي باکجه بين راه کمين کرده باشن
354
00:38:57,590 --> 00:39:00,310
من نمي تونم همينطوري به باکجه برگردم
355
00:39:00,310 --> 00:39:05,990
من هر طور که شده بايد وارد قلعه بشم
356
00:39:05,990 --> 00:39:08,620
من شما رو همراهي مي کنم
357
00:39:08,620 --> 00:39:13,890
من يه نامه با کبوتر به فرمانده قلعه مي فرستم
358
00:39:18,570 --> 00:39:22,610
برادر من امشب با فرمانده سابق هوارانگ به اينجا ميان
359
00:39:22,610 --> 00:39:27,950
من از قلعه بيرون ميرم و به اردوگاه باکجه
حمله مي کنم تا اونا رو منحرف کنم
360
00:39:27,950 --> 00:39:33,720
به دروازه شمالي برو و اونا رو همراهي کن
361
00:39:33,720 --> 00:39:36,630
بله قربان
362
00:39:43,830 --> 00:39:46,470
من نگرانم
363
00:39:46,470 --> 00:39:49,670
به نظر ميرسه به من مشکوک شدن
364
00:39:49,670 --> 00:39:52,890
يه مرد نبايد اينقدر ضعيف باشه
365
00:39:52,890 --> 00:39:57,550
اگه دايسئونگ به دست باکجه بيفته ، ما در رفاه و آسايش زندگي مي کنيم
366
00:39:57,550 --> 00:40:00,240
تو بايد قوي باشي
367
00:40:02,200 --> 00:40:04,570
همين کارو مي کنم
368
00:40:04,570 --> 00:40:06,590
به من اعتماد کن
369
00:40:08,300 --> 00:40:10,820
دايسئونگ مورد حمله قرار گرفته
370
00:40:10,820 --> 00:40:15,670
دربار شيلا براي اونا نيروي کمکي فرستاده؟
371
00:40:15,670 --> 00:40:19,430
شيلا حتماً ميدونه استراتژي ما براي جنگ
372
00:40:19,430 --> 00:40:25,370
گرفتن دايسئونگه
373
00:40:25,370 --> 00:40:31,270
اگه اونا از نقشه ما با خبر شده باشن حمله به دايسئونگ بيهوده خواهد بود
374
00:40:31,270 --> 00:40:38,860
اعليحضرت اين همه راه رو بيهوده تا اينجا نيومدن
375
00:40:38,860 --> 00:40:43,830
در حالي که اونا مشغول دفاع از هانسئونگ هستن
376
00:40:43,830 --> 00:40:48,170
من بقيه قلعه هاي مرزي رو تسخير مي کنم
377
00:40:48,170 --> 00:40:54,170
اگه ما سرزمين حاصلخيز اونا رو بدست بياريم
378
00:40:54,170 --> 00:40:58,670
فرستادن سرباز از سوي اونا هم ديگه کمکشون نمي کنه
379
00:40:58,670 --> 00:41:06,990
و وقتيکه موفق شديم هانسئونگ و مسير دريايي رو بدست بياريم
380
00:41:06,990 --> 00:41:10,710
اونقته که استراتژي ما خواهد درخشيد
381
00:41:10,710 --> 00:41:16,150
اين دليليه که اين همه راه رو بخاطرش اومديم
382
00:41:16,150 --> 00:41:19,870
چه طرح بدون نقصي
383
00:41:21,950 --> 00:41:25,350
اعليحضرت ، جاسوس دايسئونگ اينجاست
384
00:41:25,350 --> 00:41:27,500
بيارش داخل
385
00:41:34,600 --> 00:41:38,440
زنده باد اعليحضرت
386
00:41:38,440 --> 00:41:43,760
خيلي وقته نديدمت حالت چطوره؟
387
00:41:43,760 --> 00:41:49,300
حتماً بخاطر اينکه سالها شهروند شيلا بودي خيلي سختي کشيدي
388
00:41:49,300 --> 00:41:54,480
تو يه خدمتگذار واقعي هستي
389
00:41:54,480 --> 00:41:58,360
من حاضرم بخاطر کشورم آتيش جهنم رو هم تحمل کنم
390
00:41:58,360 --> 00:42:05,290
مرگ پدرم در اومونگوک مي تونه به رفاه باکجه کمک کنه
391
00:42:08,330 --> 00:42:14,020
يه راه مخفي به قلعه وجود داره
392
00:42:14,020 --> 00:42:24,570
شايستگي تو روز جنگ مشخص خواهد شد
393
00:42:24,570 --> 00:42:30,390
يونگچان و تعدادي از افرادش امشب از اونجا وارد قلعه ميشن
394
00:42:30,390 --> 00:42:31,920
چي؟
395
00:42:31,920 --> 00:42:36,580
منظورت پدر کيم چونچو ئه؟
396
00:42:36,580 --> 00:42:42,870
شنيدم پسر چونچو ،بئوپمين هم اونو همراهي مي کنه
397
00:42:48,050 --> 00:42:52,960
سربازا بين راه کمين کردن
398
00:42:52,960 --> 00:42:57,220
اگه شما دستور بديدن همه اونا رو مي کشيم
399
00:42:57,220 --> 00:43:02,620
من ميخواستم با گرفتن قلعه هاي دايسئونگ و هانسئونگ
400
00:43:02,620 --> 00:43:09,730
باکجه رو به يک کشور قدرتمند تبديل کنم
401
00:43:09,730 --> 00:43:21,320
همينطور از چونچو و ملکه شيلا انتقام بگيرم
402
00:43:21,320 --> 00:43:27,630
اونا با فريب دادن ما تمام افرادمون رو در اومونگوک کشتن
403
00:43:29,750 --> 00:43:38,770
حالا با اومدن پدر و پسر چونچو همه چيز به نفع من تموم ميشه
404
00:43:38,770 --> 00:43:48,740
بايد انتقام افرادم رو که قتل عام شدن از اونا بگيرم
405
00:43:49,380 --> 00:43:55,520
اعليحضرت ، فرمانده قلعه دايسئونگ از قلعه بيرون اومده
406
00:43:55,520 --> 00:44:02,210
بايد تصميم بگيريد که با پدر و پسر چونچو چيکار کنيم
407
00:44:02,210 --> 00:44:11,090
من کاري مي کنم چونچو بجاي اشک خون گريه کنه
408
00:44:26,320 --> 00:44:33,380
اينجا منطقه خطرناکيه،مطمئنم سربازاي باکجه از اينجا خبر ندارن
409
00:44:33,380 --> 00:44:37,470
اگه اونا خبر داشتن حتماً بين مسير کمين مي کردن
410
00:44:37,470 --> 00:44:42,350
هنوز هم نبايد از همه چيز مطمئن باشيم
411
00:44:42,350 --> 00:44:49,070
ما ميتونيم از اين مسير نيروي کمکي و آذوقه بفرستيم
412
00:45:08,160 --> 00:45:13,380
فرمانده ما رو فرستادن تا شما رو همراهي کنيم
413
00:45:14,160 --> 00:45:17,080
سپاسگذارم ، بهتره بريم
414
00:45:17,080 --> 00:45:18,940
بله قربان
415
00:45:42,190 --> 00:45:46,730
نوه من به يه فرمانده لايق تبديل شده
416
00:45:46,730 --> 00:45:53,270
خوشحالم از اينکه اينجا هستيد
417
00:45:53,270 --> 00:45:58,450
متاسفم که نتونستم براي سربازا آذوقه تهيه کنم
418
00:45:58,450 --> 00:46:00,600
شما لازم نيست عذر خواهي کنيد
419
00:46:00,600 --> 00:46:03,850
همين که شماها اينجا هستيد
420
00:46:03,850 --> 00:46:08,760
ما مي توني ارتش يک ميليوني رو هم شکست بديم
421
00:46:09,700 --> 00:46:13,440
وقتي من نبودم خوب تونستي جلوي دشمن رو بگيري
422
00:46:13,440 --> 00:46:18,520
ما نمي تونيم ارتش يک ميليوني رو شکست بديم شايد بتونيم 100 هزار نفر رو شکست بديم
423
00:46:18,520 --> 00:46:20,930
درسته ، پدربزرگ؟
424
00:46:23,370 --> 00:46:25,780
پدربزرگ
425
00:46:33,910 --> 00:46:37,660
دخترم ، حالت چطوره؟
426
00:46:37,660 --> 00:46:42,810
چرا به اينجا اومديد ، اينجا خطرناکه
427
00:46:42,810 --> 00:46:47,880
اومدم تا از شما و مردم دايسئونگ محافظت کنم
428
00:46:47,880 --> 00:46:52,150
من اينجا هستم ، پس نگران نباش
429
00:46:59,420 --> 00:47:02,510
ديگه کافيه
430
00:47:06,420 --> 00:47:10,640
مي دونم چه احساسي داري
431
00:47:10,640 --> 00:47:13,330
هر قدر که ميخواي گريه کن
432
00:47:14,080 --> 00:47:17,390
هيچکس تو رو سرزنش نمي کنه
433
00:47:30,420 --> 00:47:34,810
پادشاه باکجه خوش به دايسئونگ رفته؟
434
00:47:34,810 --> 00:47:36,460
بله
435
00:47:36,460 --> 00:47:41,400
اون خودش رو براي يه حمله همه جانبه آماده مي کنه
436
00:47:41,400 --> 00:47:46,180
نمي تونم بفهمم اون چه نقشه اي داره
437
00:47:49,750 --> 00:47:55,040
چرا ميخواستيد اين وقت شب منو ببينيد؟
438
00:47:55,040 --> 00:48:01,160
شما ميدونيد که پادشاه باکجه شخصاً به دايسئونگ رفته؟
439
00:48:01,160 --> 00:48:05,110
شنيدم اون براي بررسي زندگي مردمش به مرز رفته
440
00:48:05,110 --> 00:48:10,620
اون به راحتي مي تونه به دايسئونگ حمله کنه
441
00:48:10,620 --> 00:48:19,020
اگه اون به دايسئونگ حمله کنه کسي نمي تونه جلوش رو بگيره
442
00:48:19,020 --> 00:48:22,210
اگه شما نيروي کمکي نفرستيد
443
00:48:22,210 --> 00:48:26,270
مناطق جنوب غربي به دست ارتش باکجه ميفته
444
00:48:26,270 --> 00:48:30,700
و همه محصولات خوب جزو خاک باکجه ميشه
445
00:48:30,700 --> 00:48:33,450
و از اونجا آماده حمله به اينجا ميشن
446
00:48:33,450 --> 00:48:34,640
چي؟
447
00:48:34,640 --> 00:48:40,100
شما بايد نيروي کمکي بفرستيد و جلوي اونا رو بگيريد
448
00:48:40,100 --> 00:48:44,620
تمام سربازاي ما به هانسئونگ فرستاده شدن
449
00:48:44,620 --> 00:48:47,230
سربازي نيست که به دايسئونگ بفرستيم
450
00:48:47,230 --> 00:48:49,730
من بايد چيکار کنم؟
451
00:48:53,400 --> 00:48:58,070
اعليحضرت ، منو بفرستيد
452
00:48:58,070 --> 00:49:06,770
من به اونجا ميرم و با پادشاه باکجه ملاقات مي کنم
453
00:49:13,070 --> 00:49:18,770
:مترجم
محمد
454
00:49:19,070 --> 00:49:24,770
:ويرايش
مجتبي
455
00:49:25,070 --> 00:49:30,770
مترجمين آريايي
www.aryan-translators.pro
456
00:49:31,070 --> 00:49:36,770
مترجمين آريايي برترين سايت دانلود زيرنويس فارسي فيلم و سريال کره اي