1
00:01:28,944 --> 00:01:30,239
فرمانده
2
00:01:30,308 --> 00:01:31,593
موضوع چيه ؟
3
00:01:31,616 --> 00:01:35,522
بعضي از مردم از محاصره فرار کردند
4
00:01:35,591 --> 00:01:36,945
چي ؟
5
00:01:38,173 --> 00:01:39,678
آنها چه کساني هستند ؟
6
00:01:40,104 --> 00:01:44,188
ما آنها را نمي شناسيم
7
00:01:48,667 --> 00:01:51,642
شما نظري داريد ؟
8
00:01:51,712 --> 00:01:52,788
بله
9
00:01:52,834 --> 00:01:57,254
احتمالا محاصره کساني
را تهديد مي کند
10
00:01:57,335 --> 00:01:59,965
من فکر نمي کنم به شما نيازي باشد
11
00:02:05,490 --> 00:02:07,897
اگر شاهزاده داسو بفهمد
عصباني مي شود
12
00:02:07,943 --> 00:02:09,437
به او نگوييد
13
00:02:09,518 --> 00:02:10,259
بله
14
00:02:24,219 --> 00:02:30,998
حالا که تو جومانگ را کشتي
من به تو پاداشي را که قول داده بودم مي دهم
15
00:02:38,263 --> 00:02:47,180
يک : شما يک اشراف زاده بو يه او خواهيد بود
دو : به شما زمين خواهيم داد
16
00:02:47,273 --> 00:02:50,471
بياييد ، آن را بگيريد
17
00:02:51,990 --> 00:02:53,957
من متشکر هستم
18
00:02:55,923 --> 00:02:57,670
بو به او نو
19
00:02:58,446 --> 00:03:00,367
بله ؟
20
00:03:00,413 --> 00:03:04,172
من شما را به عنوان
دستيار فرمانده منصوب مي کنم
21
00:03:04,219 --> 00:03:07,858
فرمانده نا رو را براي
جنگ آماده کنيد
22
00:03:08,032 --> 00:03:10,610
حالا که شما با جول بون آشنا هستيد
23
00:03:10,656 --> 00:03:15,916
گرفتن هزينه از جاسوس ها و فکر
کردن براي آسيب رساندن به دشمن
24
00:03:17,344 --> 00:03:19,011
بسيار خوب
25
00:03:34,952 --> 00:03:38,500
آن در مورد نيم يک روز خواهد گرفت تا به آپرا برسد
26
00:03:38,627 --> 00:03:44,082
يک مرد برجسته به نام بو وي يه اون
در بين دزدان دريايي است
27
00:03:44,220 --> 00:03:46,882
اما من نمي دانم که محل فرماندهي او کجاست
28
00:03:46,940 --> 00:03:48,950
ما حتي اگر او دوست داشته باشد نگاه کند انجام نمي دهيم
29
00:03:48,951 --> 00:03:53,506
او مي خواهد يک سوزن را در
انبار کاه بيابد
30
00:03:53,599 --> 00:03:58,726
فرمانده ، ما بايد چکار کنيم ؟
31
00:04:03,195 --> 00:04:06,571
آيا شما با منطقه آپرا آشنا هستيد ؟
32
00:04:09,070 --> 00:04:12,565
سان چان ، ماگوک و جيودو
33
00:04:12,634 --> 00:04:16,329
من مطمئنم که دزدادن دريايي با کالاهايي
که دزديده اند تجارت مي کنند
34
00:04:16,375 --> 00:04:20,758
ما مي توانستيم يک سرنخ از
بازرگانان شهر بگيريم
35
00:04:21,313 --> 00:04:27,978
بازرگاناني که در سان چان و ماگوک
تجارت کرده اند مي توانند به ما کمک کنند
36
00:04:29,899 --> 00:04:32,688
من با اوه يي ، ماري و هيه اوپ بو
به ماگوک مي روم
37
00:04:32,734 --> 00:04:37,622
رئيس سه او سو نو با جاعه سا ، ماگول
و ماک گاه به سان چان رفته اند
38
00:04:41,837 --> 00:04:44,827
سان چان
39
00:04:46,911 --> 00:04:49,108
شما مي دانيد بو وي يه اوم کيست ؟
40
00:04:51,483 --> 00:04:55,139
شما مي دانيد بو وي يه اوم کيست ؟
41
00:05:02,022 --> 00:05:05,048
ماگوک
42
00:05:28,067 --> 00:05:30,486
بفميد چکار مي کند
43
00:05:30,555 --> 00:05:31,261
بله
44
00:05:44,010 --> 00:05:46,727
اوه يي ، چه کار داري ؟
45
00:05:46,773 --> 00:05:49,254
گروه جول بون مردان جوان
آپرا را دستگير مي کنند
46
00:05:49,289 --> 00:05:52,902
پس دزدان دريايي در بيرون نابود مي کنند
47
00:05:55,905 --> 00:05:59,671
در آن وقت دزدان دريايي مشغول
مخفي شدن خواهند بود
48
00:05:59,729 --> 00:06:02,139
آن آسان است که او را بيابد
49
00:06:03,633 --> 00:06:07,180
همين حالا به شهر برويد
50
00:06:07,267 --> 00:06:08,332
بله
51
00:06:12,661 --> 00:06:14,957
آن را درست آنجا متوقف کنيد
52
00:06:46,175 --> 00:06:47,125
بريد
53
00:07:02,879 --> 00:07:06,883
ساچالدو جي گاس اينجا هستند
54
00:07:06,906 --> 00:07:14,087
حتما چيز بدي اتفاق افتاده است از
زماني که ساچالدو جاعه گاس اينجا هستند
55
00:07:14,134 --> 00:07:18,476
شاهزاده داسو اعضاي انجمن
را احضار کرده است
56
00:07:18,511 --> 00:07:19,877
نخست وزير
57
00:07:19,969 --> 00:07:22,161
شما حدسي داريد ؟
58
00:07:37,099 --> 00:07:40,143
شما چطوريد ؟
59
00:07:40,247 --> 00:07:45,000
من شنيدم که شما داريد قبيله را عاقلانه
هدايت مي کنيد بعد از مرگ ماگا
60
00:07:45,105 --> 00:07:47,012
من آماده هستم آن را بشنوم
61
00:07:49,171 --> 00:07:56,860
من مطمئن هستم که ساچالدو جي گاس
به ما کمک مي کند تا بو يه او اين بحران را شکست دهد
62
00:07:56,976 --> 00:08:00,729
ما حتما به بو يه او کمک مي کنيم
63
00:08:01,563 --> 00:08:03,228
متشکرم
64
00:08:05,133 --> 00:08:11,976
من به شما يک شانس خواهم داد تا دقيقا
کاري را که مي خواهيد انجام دهيد
65
00:08:13,234 --> 00:08:17,785
من مامورين و جي گاس را
احضار کرده ام
66
00:08:17,843 --> 00:08:22,405
براي آماده کردن يک جنگ براي تقدير از بو يه او
67
00:08:22,468 --> 00:08:26,330
چي ؟ يک جنگ ؟
68
00:08:27,047 --> 00:08:31,624
من ارتش را خواهم گرفت تا به جول بون حمله کنم
69
00:08:36,637 --> 00:08:40,072
پادشاه قبلا موافقت کرده است
70
00:08:43,194 --> 00:08:48,293
او من را نماينده خودش کرده است
71
00:08:48,374 --> 00:08:56,414
شما مي دانيدبو يه او حالا
يک ايالت بد بخت است
72
00:08:56,484 --> 00:09:00,738
مردم گرسنه دارند بو يه او را ترک مي کنند
73
00:09:00,807 --> 00:09:04,289
شما نمي توانيد يک جنگ را شروع کنيد
74
00:09:04,347 --> 00:09:09,720
محاصره در نهايت جول بون
را نابود خواهد کرد
75
00:09:09,801 --> 00:09:13,901
ما بايد فقط برگرديم و تماشا کنيم
76
00:09:13,976 --> 00:09:17,124
من موافق هستم
77
00:09:17,183 --> 00:09:24,348
اگر چه جول بون در بحران است
ولي آنها هنوز خيلي قوي هستند
78
00:09:26,004 --> 00:09:31,076
حالا که جومانگ مرده است
جول بون ضعيف شده است
79
00:09:37,245 --> 00:09:41,839
آدمکش من جومانگ را کشته است
80
00:09:43,423 --> 00:09:46,929
اگرچه جول بون موضوع کشته شدن
جومانگ را به مردم نگفت
81
00:09:46,999 --> 00:09:50,877
او در هيچ کدام از
مراسمات حاضر نشد
82
00:09:50,935 --> 00:09:52,976
او حتما مرده است
83
00:09:59,837 --> 00:10:06,780
اگر ما همين حالا به جول بون
حمله کنيم مي توانيم پيروز شويم
84
00:10:06,861 --> 00:10:10,205
ما حتي به سربازهاي خو پولي نداديم
85
00:10:10,274 --> 00:10:13,969
ما نمي توانيم از آنها انتظار
داشته باشيم به ما وفادار باشند
86
00:10:14,363 --> 00:10:20,681
ما نمي توانيم يک پيروزي بدست بياوريم
مگر اينکه سربازان را شاد کنيم
87
00:10:20,831 --> 00:10:22,097
شما درست مي گوييد
88
00:10:23,298 --> 00:10:31,890
من به سربازان حقوق عقب افتاده شان را مي دهم
و يه مردم هم غذا مي دهم تا آنها را شاد کنم
89
00:10:32,145 --> 00:10:39,024
ما نمي توانيم از عهده انجام آن بر بياييم
90
00:10:40,635 --> 00:10:49,164
ما مي توانيم ، اگر اشراف زادگان ،مامورين
و ساچالدو براي ما بجنگند
91
00:10:53,953 --> 00:10:57,660
سرورم ، اما ما پول زيادي
کسب نکرده ايم
92
00:10:57,707 --> 00:11:01,742
ما نمي توانيم جنگ کنيم
93
00:11:01,948 --> 00:11:05,904
به اندازه کافي از خانواده هايمان
مراقبت کرده ايم
94
00:11:05,962 --> 00:11:09,299
با ستم کردن به اشراف زاده ها تنها
آنها را خشمگين مي کنند
95
00:11:09,380 --> 00:11:13,852
چرا بايدبا اشراف زادگان بد باشند ؟
آنها بنياد بو يه او هستند
96
00:11:13,928 --> 00:11:20,924
بنياد بو يه او مردم هستند
نه اشراف زاده گان
97
00:11:30,632 --> 00:11:35,715
وزير خارجه و افسر ماليات
به مردم ستم مي کنند
98
00:11:35,716 --> 00:11:38,152
براي گرفتن ماليات از آنها
99
00:11:39,093 --> 00:11:43,956
وزير دادگاه با بازرگانان هم دست
شده است تا ثروت زيادي را بدست بياورد
100
00:11:43,957 --> 00:11:51,471
شما ثروت کسب مي کرديد
تا زماني که بو يه او در بحران است
101
00:11:51,622 --> 00:11:53,788
سرورم ، من ناراحت هستم
102
00:11:53,846 --> 00:11:58,839
من هرگز ثروي براي خودم نخواستم
103
00:12:00,275 --> 00:12:01,134
سونگ جو
104
00:12:12,687 --> 00:12:20,082
من قبلا تحقيق کردم که دارايي مامورها و
اشراف زاده ها چقدر است
105
00:12:24,397 --> 00:12:28,904
کساني که توافق کرده اند خودشان
خسارت خواهند خورد
106
00:12:28,939 --> 00:12:32,525
بعد ما جول بون را مي گيريم
107
00:12:32,551 --> 00:12:43,448
اما کسي که از من نا فرماني کند
مجازات مي شود
108
00:12:43,830 --> 00:12:49,221
اگر کسي پيدا شود
که پول کثيف جمع مي کند
109
00:12:49,433 --> 00:12:59,564
اموالش مصادره مي شوند
و به جرم خيانت تمام خانواده او ميميرند
110
00:13:25,780 --> 00:13:27,217
شما در جستجوي من بوديد ؟
111
00:13:30,665 --> 00:13:32,701
ما او ريه اونگ
112
00:13:32,921 --> 00:13:34,058
بله ؟
113
00:13:35,324 --> 00:13:40,115
ما در حال آماده شدن براي يک جنگ
با جول بون هستيم
114
00:13:40,659 --> 00:13:48,146
من به مزرعه برنج و غذا احتياج دارم براي
پيشگويي قصر در مورد کمک براي جنگ
115
00:13:49,557 --> 00:13:51,697
سرورم
116
00:13:51,732 --> 00:13:57,713
بو يه او هرگز قبلا تحت فرمان قصر
نبوده براي گرفتن دارايي
117
00:13:57,759 --> 00:13:59,058
آنها متعلق به خدايان هستند
118
00:13:59,093 --> 00:14:01,087
خفه شو
119
00:14:03,546 --> 00:14:10,995
من سعي مي کنم بو يه او را نجات دهم زيرا
خدايان براي ما کاري نمي کنند
120
00:14:12,300 --> 00:14:19,039
حتي اگر شما تنزل پيدا کنيد
من نيروها را براي گرفتن آنجا خواهم برد
121
00:14:37,174 --> 00:14:41,377
سخت است که باور کنيد ، اما آن واقعي است
122
00:14:41,435 --> 00:14:47,005
جومانگ از جول بون ناپديد شده است
123
00:14:49,695 --> 00:14:55,846
من مايوس شدم که شما براي سر جومانگ
وقتي که در دست شماست گريه نخواهيد کرد
124
00:14:55,892 --> 00:15:02,927
اما شما به زودي درد زيادي احساس مي کنيد
وقتي مرگ او ثابت شود
125
00:15:22,790 --> 00:15:26,111
شما در جستجوي من بوديد ، عاليجناب ؟
126
00:15:31,166 --> 00:15:39,625
تا زماني که بررسي دارايي مامورين ادامه دارد
من خواهم ديد که شما چقدر به بو يه او وفادار هستيد
127
00:15:39,764 --> 00:15:46,368
You've been in power through
three different emperors,
128
00:15:46,402 --> 00:15:50,933
به اندازه کافي خانواده شما دارد که بخورد
129
00:15:53,932 --> 00:16:04,426
من قبلا به خاطر سوءتفاهم با شما خصومت
داشتم ، اما آن تمام عيب من است
130
00:16:04,494 --> 00:16:15,788
با وفاداري شما ، ما اين بحران را
تمام مي کنيم و به بو يه او برمي گرديم
131
00:16:15,827 --> 00:16:20,667
پادشاه به شما نقره و غذا
اعطا کرده است
132
00:16:20,760 --> 00:16:27,669
من از شما متشکرم ، سرورم
اما من مي توانم از خانواده خودم نگهداري کنم
133
00:16:27,726 --> 00:16:30,852
خواهش مي کنم ، مشکلي نيست
134
00:16:30,933 --> 00:16:35,967
نه ، آنها را نگيريد
135
00:16:36,036 --> 00:16:42,918
من بيشتر مفتخر هستم ، سرورم
136
00:16:45,044 --> 00:16:46,948
سرورم
137
00:16:48,994 --> 00:16:50,510
موضوع چيه ؟
138
00:16:50,557 --> 00:16:54,091
بانو يو هوا شما را مي خواهند
139
00:17:06,826 --> 00:17:14,362
آنجا يک شايعه ي بزرگ در مورد
جومانگ در قصر است
140
00:17:14,420 --> 00:17:18,048
شما مي دانيد آن چيست ؟
141
00:17:22,240 --> 00:17:24,090
شما مي دانيد ؟
142
00:17:26,357 --> 00:17:30,198
من فکر مي کنم که يک
اتفاق بد براي جومانگ پيش آمده
143
00:17:31,251 --> 00:17:33,158
چيزي بد ؟
144
00:17:33,308 --> 00:17:37,259
آن چه چيزي است ؟
145
00:17:37,479 --> 00:17:45,977
به نظر مي آيد دوست
دارد جومانگ مرده باشد
146
00:17:50,634 --> 00:17:52,058
بانوي من
147
00:17:59,786 --> 00:18:02,000
بانوي من
148
00:18:03,590 --> 00:18:13,582
من حرف شما را باور نمي کنم ، اما من جسد
او را بررسي مي کنم اگر شما حقيقت را مي گوييد
149
00:18:14,103 --> 00:18:17,806
من کينه زيادي از شما در قلب خود دارم
150
00:18:18,076 --> 00:18:21,220
لطفا به من و سويا اجازه رفتن بدهيد
151
00:18:22,012 --> 00:18:24,019
بانوي من
152
00:18:25,330 --> 00:18:30,774
حالا که جومانگ مرده است
ديگر به گروگانها نيازي نيست
153
00:18:30,924 --> 00:18:33,166
به ما اجازه رفتن بدهيد
154
00:18:34,577 --> 00:18:36,195
من نمي توانم
155
00:18:37,192 --> 00:18:39,167
سرورم
156
00:18:40,991 --> 00:18:49,950
جول بون يک ميدان جنگ خواهد بود بعد از
هان و بو يه او حمله خواهد کرد
157
00:18:50,442 --> 00:18:55,087
اگر شما به جول بون برويد
من نمي توانم امنيت شما را تضمين کنم
158
00:18:55,400 --> 00:19:03,130
من مي دانم که شما غمگين هستيد
اما من نمي توانم شما را بفرستم آنجا که بميريد
159
00:19:03,576 --> 00:19:06,232
به من نگوييد که شما نگران من هستيد
160
00:19:06,984 --> 00:19:13,140
ايا شما نمي دانيد که يک مادر چه
احساسي دارد نسبت به پسرش قبل از اينکه بميرد ؟
161
00:19:14,341 --> 00:19:17,035
من همان قدر بد بخت هستم که شما هستيد
162
00:19:17,496 --> 00:19:22,209
من سخت سعي مي کنم جومانگ را بگيرم
اما او پسر من است ، همانقدر خوب
163
00:19:23,079 --> 00:19:27,691
من از شما و يه سويا محافظت مي کنم
164
00:19:27,737 --> 00:19:32,058
من به يوري پاداش مي دهم
165
00:19:33,514 --> 00:19:38,632
اگر شما واقعا جومانگ را
مانند پسر خودتان تصور مي کنيد
166
00:19:38,633 --> 00:19:46,507
شما نمي توانيد سعي کنيد که رهبري
ارتش دامول و جول بون را به عهده بگيريد
167
00:19:46,519 --> 00:19:52,137
دورغگوييتان را متوقف کنيد
168
00:19:53,088 --> 00:20:04,148
شما من را آزار مي دهيد
با وانمود کردن به محافظت از من
169
00:20:10,024 --> 00:20:14,101
اجازه بدهيد پرسش شما را يک زمان
ديگر پاسخ دهم
170
00:20:14,663 --> 00:20:18,060
اجازه بدهيد من بروم
171
00:20:37,545 --> 00:20:43,630
حتي اگر من پيش شما باشم
خارج از ريا و دل مشغولي
172
00:20:43,781 --> 00:20:45,991
من نمي توانم به شما اجازه بدهم برويد
173
00:20:51,470 --> 00:20:57,763
شما هرگز با همه ما بو ده ايد
174
00:20:57,867 --> 00:21:07,037
من فکر مي کنم همه چيز بهتر مي شد اگر من
مي توانستم فقط در يک جاي خالي در قلبتان باشم
175
00:21:07,118 --> 00:21:14,093
اما در قلبتان جايي براي من نيست
176
00:21:36,446 --> 00:21:44,337
اگر من نتوانم در قلب شما باشم
آنوقت حئاقل در کنار شما مي مانم
177
00:21:44,429 --> 00:21:54,093
حتي بدنم با شما خواهد بود بعد از اينکه من بميرم
178
00:22:52,210 --> 00:22:54,187
ماگوک مرکزي
179
00:22:58,833 --> 00:22:59,886
چي شده ؟
180
00:22:59,956 --> 00:23:03,297
من يک بازرگان پيدا کردم که
با ارتش بو يه او تجارت مي کند
181
00:23:03,332 --> 00:23:04,871
ما او را در ميخانه ملاقات مي کنيم
182
00:23:04,917 --> 00:23:06,140
برويم
183
00:23:42,782 --> 00:23:46,092
من يک مدير از گروه سو سه او نو هستم
184
00:23:46,161 --> 00:23:48,586
آيا شما اينجا هستيد براي خريد پوست هاي مهر خورده ؟
185
00:23:48,656 --> 00:23:49,929
بله
186
00:23:49,964 --> 00:23:52,105
شما دير کرديد
187
00:23:52,163 --> 00:23:54,979
قبلا آقاي اوه از هنگ اين
تمامي آنها را خريد
188
00:24:02,758 --> 00:24:07,363
من شنيدم که شما با دزدان
دريايي تجارت پوست مي کنيد
189
00:24:07,456 --> 00:24:09,089
من به شما براي کارتان
يک پاداش خوب مي دهم
190
00:24:09,146 --> 00:24:13,604
به من کمک کنيد تا با فرمانده
دزدان دريايي ملاقات کنم
191
00:24:15,704 --> 00:24:19,067
شما نمي توانيد او را ببينيد
مگر اينکه او بخواهد با من تجارت کند
192
00:24:21,241 --> 00:24:23,143
به من کمک کنيد
193
00:24:51,813 --> 00:24:53,942
آنها
194
00:25:38,224 --> 00:25:40,989
شمشير هاي خود را برداريد
195
00:25:52,563 --> 00:25:55,352
من براي ديدن فرمانده ي شما اينجا هستم
196
00:25:55,410 --> 00:25:57,646
من نمي خواهم بجنگم
197
00:25:57,704 --> 00:26:00,172
من را پيش فرمانده تان ببريد
198
00:26:40,128 --> 00:26:43,151
آنها توسط آقاي يو در ماگوک فرستاده شده اند
199
00:26:45,893 --> 00:26:49,059
اين نامه آقاي يو است که
آنها آورده اند
200
00:27:08,400 --> 00:27:10,878
من بو وي يه اون هستم
201
00:27:11,075 --> 00:27:13,982
شما مي خواهيد با من تجارت کنيد ؟
202
00:27:18,552 --> 00:27:22,012
من به شکل بازرگان در آمده ام تا با
شما ملاقات کنم ، اما من جومانگ هستم
203
00:27:22,058 --> 00:27:28,092
من جول بون را با ارتش دامول متحد کردم
204
00:27:29,404 --> 00:27:32,834
من به آپرا آمده ام تا يک
معامله با شما انجام دهم
205
00:27:32,915 --> 00:27:35,141
جومانگ ؟
206
00:27:48,389 --> 00:27:55,487
اگرچه من مخفي مي شوم از ارتش
اوکي جه او ،من اخبارم را مي گيرم
207
00:27:55,545 --> 00:28:03,231
جومانگ نمي تواند جول بون را
به خاطر محاصره ترک کند
208
00:28:04,151 --> 00:28:06,851
چرا او مي خواست که به آپرا بيايد ؟
209
00:28:06,944 --> 00:28:09,175
ما يک دليل داريم
210
00:28:11,204 --> 00:28:13,880
داعه سان -
بله ؟
211
00:28:13,984 --> 00:28:17,449
براي من يک کوزه شراب بياوريد
بله
212
00:28:38,939 --> 00:28:43,545
من مجبور هستم آزمايش ديدن انجام دهم
اگر شما جومانگ هستيد يا نه
213
00:28:43,765 --> 00:28:45,169
اين را بنوش
214
00:28:53,872 --> 00:28:56,020
حالا
215
00:29:56,841 --> 00:30:00,440
او را به آن درخت ببنديد -
بله -
216
00:30:35,390 --> 00:30:39,085
من نمي دانم ، جومانگ
يک کمانگير ماهر است
217
00:30:40,475 --> 00:30:45,055
آن هدف را در نزديکي او بزنيد
218
00:31:30,329 --> 00:31:31,544
حالا فقط آنجا نايستيد
219
00:31:31,567 --> 00:31:33,944
عجله کنيد
220
00:31:41,280 --> 00:31:50,224
اگر شما نمي توانيد به من اطمينان کنيد
چرا به جاي تمسخر من را نمي کشيد ؟
221
00:31:51,668 --> 00:31:58,060
اگر شما مي خواهيد بميريد
به آن شليک کنيد
222
00:31:58,385 --> 00:32:03,098
من به شما اجازه مي دهم زنده
بمانيد اگر هدف را بزنيد
223
00:32:05,260 --> 00:32:07,012
فرمانده
224
00:32:07,307 --> 00:32:09,141
شليک کنيد
225
00:33:47,938 --> 00:33:51,220
آنها سربازان اوکي جه او هستند
226
00:33:51,301 --> 00:33:52,985
آنها را بکشيد
227
00:33:55,873 --> 00:33:58,954
چرا شما حرف هاي ما را باور نمي کنيد ؟
228
00:33:59,639 --> 00:34:01,375
اين فرمانده جومانگ است
229
00:34:01,410 --> 00:34:04,052
آن درست است -
خفه شو -
230
00:34:17,614 --> 00:34:21,169
سربازان اوکي جه او اينجا هستند
231
00:34:24,218 --> 00:34:27,015
حمله
232
00:35:59,234 --> 00:36:02,970
بو وي يه اون در آپرا مخفي شده است
233
00:36:23,759 --> 00:36:25,071
دنبال من بياييد
234
00:36:34,982 --> 00:36:37,040
اين راه مي آيد
235
00:36:51,904 --> 00:36:56,231
شما مي خواهيد جنوب اقيانوس را قايقراني کنيد
براي هزاران لي ؟
236
00:36:56,277 --> 00:37:02,202
آن تنها راهي است که من
مي توانم به خاطر محاصره غذا بگيرم
237
00:37:03,217 --> 00:37:10,185
من از شما به خاطر نجات زندگيم متشکرم
اما من نمي توانم بروم و ماموريت خودکشي انجام بدهم
238
00:37:10,231 --> 00:37:14,901
کسي حالا قايقراني نمي کند
زيرا باد بسيار شديد است
239
00:37:15,005 --> 00:37:20,396
ما در زير دريا دفن مي شويم
قبل از اينکه به جنوب برسيم
240
00:37:20,511 --> 00:37:29,279
من مي دانم آن مشکل خواهد بود
اما شما يک ملوان قديمي و با تجربه هستيد
241
00:37:29,325 --> 00:37:35,617
من در زندگيم ريسک مي کنم
و از جول بون به آپرا مي روم
242
00:37:35,675 --> 00:37:40,035
جول بون خرابه مي شود
اگر من با چيزي برنگردم
243
00:37:40,582 --> 00:37:47,116
من نمي توانم مردم جول بون را
انتظار دهم براي پذيرفتن کشور
244
00:37:47,533 --> 00:37:49,113
به من کمک کن
245
00:37:59,646 --> 00:38:01,706
خيلي خوب
246
00:38:01,787 --> 00:38:07,504
من به جنوب قايقراني مي کنم اگر شما دوست داشته باشيد
247
00:38:08,071 --> 00:38:15,037
اما به من يک پيشنهاد براي مردمم بدهيد
و من مي توانم براي زندگيم ريسک کنم
248
00:38:31,705 --> 00:38:36,068
ما هر کاري انجام مي دهيم تا
بو وي يه اوم را متقاعد کنيم
249
00:38:36,506 --> 00:38:39,395
او مي داند که ما در يک
وضعيت اضطراري هستيم
250
00:38:39,522 --> 00:38:42,208
او به آساني راضي مي شود
251
00:38:42,701 --> 00:38:46,631
ما چقدر بايد بدهيم
تا او را راضي نگه داريم ؟
252
00:38:47,036 --> 00:38:49,215
آن سخت است که کشف کند
253
00:38:49,983 --> 00:38:54,950
بووي يه اوم نگه داري از کليد را به عهده گرفته است
254
00:39:47,600 --> 00:39:49,006
آن را خارج کنيد
255
00:39:49,975 --> 00:39:52,077
مادر
256
00:39:52,720 --> 00:40:00,178
اگر سرورم من را نفرستد
من در مرگ جومانگ سهيم مي شوم
257
00:40:02,106 --> 00:40:07,216
او شما و يوري را مي فرستد اگر من بميرم
258
00:40:10,228 --> 00:40:12,990
مادر
259
00:40:29,950 --> 00:40:31,983
سرورم
260
00:40:32,111 --> 00:40:34,078
شما بايد بانو يوهوا را متوقف کنيد
261
00:40:35,436 --> 00:40:40,456
او براي روزها چيزي
براي خوردن و نوشيدن نداشته
262
00:40:40,757 --> 00:40:45,961
او خواهد مرد
263
00:40:56,890 --> 00:40:58,498
چي شده ؟
264
00:40:58,591 --> 00:41:02,947
او در جلوي اتاق
شما روزه گرفته است
265
00:41:03,154 --> 00:41:07,214
او چهار روز و شب در اين
هواي سرد بوده است
266
00:41:08,329 --> 00:41:09,219
آن زن بدبخت
267
00:41:10,157 --> 00:41:12,379
او سعي مي کند خودش را بکشد
268
00:41:12,483 --> 00:41:17,169
سرورم بانو يو هوا متوقف نمي شود
269
00:41:17,365 --> 00:41:19,000
جومانگ مرده است
270
00:41:19,046 --> 00:41:21,765
سرورم به گروگانها نيازي ندارند
271
00:41:21,812 --> 00:41:25,661
چطور به او اجازه رفتن نمي دهد ؟
272
00:41:25,777 --> 00:41:30,963
سرورم هنوز در قلبش مي خواهد که پيروز شود
273
00:42:31,681 --> 00:42:32,647
مادر
274
00:42:32,704 --> 00:42:33,968
سرورم
275
00:42:34,006 --> 00:42:39,104
مادر -
سرورم -
276
00:42:43,361 --> 00:42:47,284
او را آنجا نگه نداريد ، او را به اتاقش ببريد -
بله -
277
00:43:10,408 --> 00:43:13,197
مادر ، اين سويا است
278
00:43:13,243 --> 00:43:15,106
آيا شما بيدار هستيد ؟
279
00:43:22,685 --> 00:43:29,738
شما به هوش آمديد ، اما شما
ميميريد اگر پزشک شما را نبيند
280
00:43:29,865 --> 00:43:33,095
لطفا اين را بنوش
281
00:43:35,257 --> 00:43:38,003
من آماده هستم که بميرم
282
00:43:38,267 --> 00:43:40,972
من چيزي ندارم که بترسم
283
00:43:41,230 --> 00:43:43,999
شما بيرون شده ايد
284
00:44:10,461 --> 00:44:13,937
من چيزي دارم که به شما بگويم
285
00:44:18,685 --> 00:44:26,109
من آدمکشي هستم که به فرمان شاهزاده داسو
رفتم و فرمانده جومانگ را کشتم
286
00:44:28,402 --> 00:44:37,189
من مرگ فرمانده جومانگ را به شاهزاده
داسو گزارش دادم ، اما او نمرده است
287
00:44:40,762 --> 00:44:45,756
آيا او واقعا زنده است ؟
288
00:44:46,010 --> 00:44:51,040
من نمي دانم چرا او اين کار را کرد
اما من مطمئن هستم که او زنده است
289
00:44:52,729 --> 00:44:56,852
فرمانده به من گفت که مرگش را گزارش کنم
290
00:44:56,956 --> 00:45:01,987
تا خانواده ام توسط شاهزاده
داسو نميرند
291
00:45:02,481 --> 00:45:06,157
حالا خانواده ام در يک مکان امن هستند
292
00:45:06,923 --> 00:45:13,231
من به زودي به جول بون مي روم
و به فرمانده جومانگ خدمت مي کنم
293
00:45:14,109 --> 00:45:18,169
من يک راه پيدا مي کنم تا شما را از اينجا خارج کنم
294
00:45:19,595 --> 00:45:24,966
لطفا از خودتان مواظبت کنيد
295
00:45:48,677 --> 00:45:51,127
از سفر طولانيتان متشکرم
296
00:45:52,740 --> 00:45:54,129
يک صندلي بياوريد
297
00:45:59,232 --> 00:46:06,050
من نامه شما را دريافت کردم
اما من نمي توانم آن را باور کنم
298
00:46:06,551 --> 00:46:09,054
آيا جومانگ واقعا مرده است ؟
299
00:46:09,402 --> 00:46:11,080
بله ، او مرده است
300
00:46:14,852 --> 00:46:20,231
لعنتي ، من او را با دست هاي
خودم مي کشم
301
00:46:21,105 --> 00:46:23,101
بعد از من جول بون را در دست بگير
302
00:46:23,102 --> 00:46:31,076
من سرش را به فرمانروا مي دهم و
اعتمادش را بار ديگر بدست مي آورم
303
00:46:31,453 --> 00:46:34,179
شما هر چه که مي خواهيد انجام بدهيد
304
00:46:34,943 --> 00:46:36,944
متشکرم
305
00:46:37,953 --> 00:46:45,324
مامورين از من خواستند که
جول بون را بدون هان به عهده بگيرم
306
00:46:45,639 --> 00:46:49,228
آن جومانگ مرده است
اما من شريک بودم در راز شما
307
00:46:50,215 --> 00:46:56,930
از زماني که من با شما شريک شدم
به من لطف کرديد
308
00:46:57,202 --> 00:46:59,204
آن چيست ؟
309
00:46:59,976 --> 00:47:05,109
شرايط را به ارتش بو يه او در طي جنگ بدهيد
310
00:47:07,389 --> 00:47:11,506
Asking us to pay
for the entire provision is too much!
311
00:47:11,645 --> 00:47:16,320
از زماني که عاليجناب داسو جومانگ
را کشت و جول بون را ضعيف کرد
312
00:47:16,470 --> 00:47:20,056
او نياز دارد به او پاداش بدهد
313
00:47:20,481 --> 00:47:23,094
آن نخواهد گرفت به طوري که
جول بون به عهده بگيرد
314
00:47:23,574 --> 00:47:25,605
ارتش هان اين همه آسيب را
تحمل نخواهد کرد
315
00:47:25,663 --> 00:47:29,124
فرماندار چيزي ندارد که ببازد
316
00:47:31,092 --> 00:47:32,995
خيلي خوب
317
00:47:34,150 --> 00:47:39,071
هيه اون تو شرايط را براي
ارتش بو يه او فراهم مي کند
318
00:47:46,977 --> 00:47:48,458
فرماندار
319
00:47:48,504 --> 00:47:51,004
موضوع چيه ؟
320
00:47:51,096 --> 00:47:53,353
آقاي هوانگ آمده است
321
00:47:56,480 --> 00:47:59,303
آقاي هوانگ چه کسي است ؟
322
00:47:59,431 --> 00:48:05,938
او دوست دارد برود پيش فرماندار هيه اون تو
323
00:48:06,059 --> 00:48:11,671
او عوض شده است
324
00:48:12,165 --> 00:48:15,521
ما از هم جدا شده ايم
325
00:48:31,738 --> 00:48:36,515
چي برادرم را به شهر هيه اون تو آورده اند ؟
326
00:48:38,768 --> 00:48:45,647
آقاي هوانگ ، اين برادر من است ، شاهزاده داسو
327
00:48:49,710 --> 00:48:54,419
من خيلي در مورد شما شنيده ام
328
00:48:54,477 --> 00:48:58,516
فرمانروا هان خيلي در مورد شما شنيده اند
329
00:48:58,584 --> 00:49:04,844
فرمانروا از پيشرفت هاي شما راضي هستند
330
00:49:08,495 --> 00:49:11,122
مدت زمان زيادي است که نديدمتان
331
00:49:11,260 --> 00:49:15,461
آن مشکل سفر بايد تا حالا حل مي شد
332
00:49:15,622 --> 00:49:19,904
اما چرا شما بدون توجه به اينجا آمديد ؟
333
00:49:19,996 --> 00:49:29,484
فرمانروا هان از وضع جاري بسيار ناراحت هستند
334
00:49:32,296 --> 00:49:41,257
فرمانروا مايوس است ، او فرستاده اي براي ديدن
من مي فرستد اگر من بتوانم به او کمک کنم به هر صورتي
335
00:49:41,882 --> 00:49:49,785
اگر آنجا راهي است من مي توانم کمک کنم
لطفا اگر کاري از دست من بر مي آيد بگوييد
336
00:49:50,708 --> 00:49:58,449
از پيشنهادتان متشکرم ، اما من فکر نمي کنم
که ما نياز به کمک داشته باشيم
337
00:49:58,553 --> 00:50:03,683
من براي شما يک مکان آماده ميکنم
تا استراحت کنيد
338
00:50:04,261 --> 00:50:07,895
لطفا کمي استراحت کنيد و بعد برگرديد
339
00:50:23,703 --> 00:50:25,612
خيلي خوب
340
00:50:25,832 --> 00:50:31,399
من قايقراني مي کنم به جنوب
همان طور که شما مي خواهيد
341
00:50:31,549 --> 00:50:38,569
اما من مي توانم براي مردمم پيشنهادي بياورم و
من مي توانم در مورد زندگيم ريسک کنم
342
00:50:47,045 --> 00:50:49,070
آنها دارند چکار ميکنند ؟
343
00:50:49,117 --> 00:50:55,277
آنها دارند سعي مي کنند اما من فکر
نمي کنم آنها با هر چيزي پيش بيايند
344
00:50:55,347 --> 00:51:03,789
چطور او مي تواند مردم جول بون را راضي کند
اگر حتي او نتواند من را راضي کند ؟
345
00:51:15,777 --> 00:51:18,612
من بايد بروم و بو وي يه اوم را ببينم
346
00:51:18,774 --> 00:51:20,781
شما به يک پيشنهاد مناسب فکر کرديد ؟
347
00:51:21,933 --> 00:51:23,676
بله
348
00:51:34,847 --> 00:51:37,721
پيشنهاد خود را به من بگو
349
00:51:59,236 --> 00:52:02,048
آيا شما من را مسخره کرديد ؟
350
00:52:02,129 --> 00:52:04,275
من شما را مسخره نمي کنم
351
00:52:04,356 --> 00:52:08,720
What I'm about to give you can't be
summed up with materials.
352
00:52:12,505 --> 00:52:17,817
من ديدم شما چطور افراد زير
دستتان را در کوه ترک کرديد
353
00:52:17,852 --> 00:52:20,206
آنها بايد در مدت زندگيشان جنايات
خود را نشانه گذاري کرده باشند
354
00:52:20,310 --> 00:52:23,867
حتي بعد از مرگ آنها به
وسيله حيوانات وحشي متلاشي مي شوند
355
00:52:23,960 --> 00:52:26,774
آيا شما براي من سخنراني مي کنيد ؟
356
00:52:30,444 --> 00:52:35,744
پدرم ، فرمانده هاعه مو سو ،
از ارتش هان مدتي زندگي کرد
357
00:52:35,790 --> 00:52:38,557
حتي بعد از مرگ او يک
آرامگاه درست نکرد
358
00:52:38,803 --> 00:52:46,062
اما او تمايلش را دوباره بدست مي آورد
زمين قديمي جوسه اون در قلبمان مي ماند
359
00:52:46,236 --> 00:52:49,836
اما چطور زير دستهايتان ؟
360
00:52:49,871 --> 00:52:53,665
آنها در بيهودگي براي
يک اميد به آينده مردند
361
00:52:57,204 --> 00:53:01,427
اين نام ملت جديد ما در جول بون است
362
00:53:01,473 --> 00:53:03,828
بعد از شکست محاصره
363
00:53:03,885 --> 00:53:12,947
من به شما و زيردستهايتان يک شانس مي دهم براي زندگي
اگر بنياد گوگوريه او را دوست دارند
364
00:53:17,742 --> 00:53:20,838
Don't live as criminals after empty riches.
365
00:53:20,919 --> 00:53:25,037
با من متحد شويد و
مالک گوگوريه او بشويد
366
00:53:25,072 --> 00:53:30,573
روشن ترين و قويترين
ملت زير خورشيد
367
00:53:53,521 --> 00:53:57,571
شما مي خواهيد پيشنهاد
فرمانده جومانگ را بپذيريد ؟
368
00:53:57,605 --> 00:54:01,544
آن يک زندگي عالي و بدون
نگراني در مورد ارتش اوکي جه او خواهد بود
369
00:54:01,579 --> 00:54:04,144
اما چه استفاده اي مي شود اگر ما مرده هستيم ؟
370
00:54:04,167 --> 00:54:05,707
او راست مي گويد
371
00:54:05,927 --> 00:54:10,711
قايقراني که شما دوست داريد اين يک خودکشي است
372
00:54:32,796 --> 00:54:34,736
شما تصميمتان را گرفته ايد ؟
373
00:54:55,798 --> 00:54:59,531
اين تنها چيزي است
که پدرم من را ترک کرد
374
00:55:01,213 --> 00:55:08,665
پدرم در ارتش دامول
تحت رهبري فرمانده هاعه موسو بود
375
00:55:12,530 --> 00:55:21,556
ارتش دامول در چپ مخفي شده به خاطر قتل عام
بعد از اينکه هاعه موسو دستگير شد
376
00:55:21,557 --> 00:55:26,793
اما من و مادرو به ندرت
از مرگ فرار کرده ايم
377
00:55:27,481 --> 00:55:38,763
مادرم من را با لباس خونين پدرم پوشاند
زيرا من مي لرزيدم
378
00:55:41,242 --> 00:55:51,745
من هنوز به خاطر دارم که پدرم
چطور مرد و عريال در سرما رها شد
379
00:56:16,725 --> 00:56:23,077
شما او را دوست داريد
من مي دانم شما دوست داريد يک مجرم را
380
00:56:23,123 --> 00:56:30,613
من به شما خدمت مي کنم
تا روياي گم شده پدرم آرام شود
381
00:57:06,708 --> 00:57:08,795
چي شده ؟
382
00:57:09,321 --> 00:57:13,993
بو وي يه اوم تصميم گرفته که به من
مانند ارباب خودش خدمت کند
383
00:57:14,039 --> 00:57:16,635
چي ؟
384
00:57:18,539 --> 00:57:19,933
ما زمان زيادي نداريم
385
00:57:19,967 --> 00:57:26,579
ما بايد ثابت کنيم که قايقراني مي کنيم ، اما بووي يه اوم
با او رابطه بازرگاني خوبي ندارد
386
00:57:26,728 --> 00:57:28,741
ما بايد چکار کنيم ؟
387
00:57:37,557 --> 00:57:41,660
من مي روم
388
00:57:46,276 --> 00:57:50,637
رئيس ، اين سفر براي شما
مشکل است که سر پا بمانيد
389
00:57:50,870 --> 00:57:55,736
جول بون در شورش خواهد بود
اگرچه براي شما اتفاق بدي بيافتد
390
00:57:57,729 --> 00:58:00,518
من مطمئن مي شوم که معامله انجام شود
391
00:58:00,992 --> 00:58:04,644
به من اطمينان بدهيد
392
00:59:30,729 --> 00:59:37,465
قلب من با ايده فرستادن شما به سفر
روي اقيانوس ناراحت است
393
00:59:40,923 --> 00:59:44,094
همچنين من ترسيده ام
394
00:59:46,327 --> 00:59:49,625
اما چه موقع ترس به وجود مي آيد
395
00:59:51,494 --> 00:59:59,108
من مي خواهم شما فکر کنيد و
مردمتان را هدايت کنيد
396
01:00:04,471 --> 01:00:09,111
من بيهوده نخواهم مرد
397
01:00:12,039 --> 01:00:19,251
من برمي گردم و به شما در تلاشتان کمک مي کنم
398
01:00:21,149 --> 01:00:27,138
فرمانده ، آن از مردم و جول بون مراقبت مي کند
399
01:00:51,206 --> 01:00:55,140
اين يک شمشير آهني است
400
01:00:55,218 --> 01:01:02,092
اين شمشيري است که هان و ارتش هاي
بو يه او را شکست خواهد داد
401
01:01:02,705 --> 01:01:08,680
حالا شما تنها خواهيد بود تا شمشير بسازيد
402
01:01:14,258 --> 01:01:19,025
رئيس ... رئيس
403
01:01:19,106 --> 01:01:27,056
به آنها بعدا درس بدهيد ، من احتياج دارم شما را ببينم
404
01:01:28,183 --> 01:01:34,559
همه جا شايعه شده که فرمانده جومانگ مرده
405
01:01:34,605 --> 01:01:39,338
اگر ما اين شايعات را متوقف نکنيم
بزودي در جول بون شورش مي شود
406
01:01:40,885 --> 01:01:44,645
ما اين انتظار را داشتيم ، اما آنجا چيزي
نيست ، ما مي توانيم براي حالا انجام بدهيم
407
01:01:44,726 --> 01:01:48,545
فرمانده به زودي وارد مي شود
و اين مسئله را حل مي کند
408
01:01:48,661 --> 01:01:51,154
من قصد ندارم ناراحت کنم
409
01:01:51,305 --> 01:01:55,343
آه ، نبايد در مورد آن ناراحت باشيد ؟ آن همه چيز
را حل نمي کند ،حالا زمان صبر کردن نيست
410
01:01:55,505 --> 01:02:02,007
همين حالا ارتش هاي جول بون در حال جمع شدن هستند
411
01:02:10,177 --> 01:02:15,699
جول بون به خاطر محاصره هان
و بو يه او وضع اقتصادي بدي دارد
412
01:02:15,700 --> 01:02:20,761
بو يه او براي يک جنگ با جول بون آماده مي شود
413
01:02:26,065 --> 01:02:31,835
ما لازم است که از فرمانده جومانگ
بپرسيم مي خواهد چکار کند
414
01:02:31,927 --> 01:02:34,651
فرمانده را صدا بزنيد
415
01:02:34,782 --> 01:02:38,688
شما نمي توانيد همين حالا با او حرف بزنيد
416
01:02:38,833 --> 01:02:40,656
چرا نه ؟
417
01:02:40,691 --> 01:02:44,627
آيا فرمانده جومانگ واقعا مرده است
مردم دارند چه چيزي مي گويند ؟
418
01:02:44,662 --> 01:02:47,529
شما در مورد چه چيزي حرف مي زنيد ؟
419
01:02:47,552 --> 01:02:51,565
فرمانده جومانگ نمرده است
420
01:02:51,750 --> 01:02:54,315
ما نمي دانيم سه او سو نو کجاست
421
01:02:54,420 --> 01:02:59,777
يه اون تابال به ما مي گويد که چکار کنيم ؟
422
01:03:00,144 --> 01:03:02,813
فرمانده جومانگ کجاست ؟
423
01:03:03,076 --> 01:03:06,544
من نمي توانم به شما بگويم
424
01:03:07,340 --> 01:03:14,548
من نمي توانم به شما اطمينان بدهم
تا من فرمانده جومانگ را ملاقات کنم
425
01:03:17,202 --> 01:03:22,772
از وقتي که او قول محافظتش از بي ريو
را عليه بو يه او و هان شکست
426
01:03:22,842 --> 01:03:26,084
ما از قبيله هاي خودمان محافظت مي کنيم
427
01:03:26,188 --> 01:03:28,796
برويم
428
01:03:50,156 --> 01:03:53,797
من مي روم و با سونگ يانگ حرف مي زنم
قبل از اينکه به جول بون حمله کنم
429
01:03:54,368 --> 01:03:59,459
اگر سونگ يانگ بفهمد که جومانگ مرده است
سعي مي کند از جنگ اجتناب کند
430
01:03:59,517 --> 01:04:05,736
ما آماده هستيم بجنگيم
زماني که شما برگشتيد