1 00:00:38,799 --> 00:00:42,200 ممكنه مخفيگاه ما رو پيدا كنند 2 00:00:42,293 --> 00:00:44,029 مجبوريم حمله كنيم 3 00:00:44,806 --> 00:00:46,865 صبر كنيد 4 00:00:51,913 --> 00:00:53,880 بياييد برگرديم 5 00:01:06,773 --> 00:01:10,830 اگر اونها مطمئن بشن كه ما در كمينگاه نيستيم حتما حمله مي كنند 6 00:01:10,831 --> 00:01:12,065 جاسا، موگول 7 00:01:12,066 --> 00:01:13,830 آماده ي حمله بشين اطاعت 8 00:01:30,256 --> 00:01:32,050 چطور بود؟ 9 00:01:32,177 --> 00:01:34,878 هيچ نشانه اي از كمين نديدم 10 00:01:37,348 --> 00:01:41,061 به ارتش آهنين بگيد در صف مقدم قرار بگيرند حمله مي كنيم 11 00:01:41,468 --> 00:01:42,962 بله قربان 12 00:01:44,149 --> 00:01:48,604 حمله مي كنيم صف بكشيد 13 00:01:48,650 --> 00:01:50,827 بزودي تاريك ميشه 14 00:01:50,872 --> 00:01:56,810 فكر كنم شب را بايد اينجا اطراق كنيم و صبح حمله كنيم 15 00:01:56,845 --> 00:01:59,643 اون هم مي خواد صبح حمله كنه؟ 16 00:01:59,713 --> 00:02:00,975 بله قربان 17 00:02:02,189 --> 00:02:04,852 دشمن ما مهاجران بي نظمي هستند كه تعدادشون شايد چند صد تا باشه 18 00:02:05,002 --> 00:02:07,617 از چي مي ترسند؟ 19 00:02:07,641 --> 00:02:09,654 بريد و در صف مقدم بايستيد 20 00:02:09,677 --> 00:02:11,826 دشمن ما فقط مهاجران و پناهندگان بي نظم هستند از چي مي ترسيد؟ 21 00:02:11,827 --> 00:02:13,818 بريد و در صف مقدم بايستيد 22 00:02:14,621 --> 00:02:17,025 ! شب حمله مي كنيم 23 00:02:30,545 --> 00:02:31,837 ماري بله 24 00:02:34,495 --> 00:02:39,010 وقتي حمله كردند اينجا مي گيريمشون 25 00:02:39,068 --> 00:02:44,090 تا وقتي كامل از اين نقطه عبور نكردند نگذاريد مارو ببينند 26 00:02:44,252 --> 00:02:48,995 تعدادمون براي كمين كمه، و ارتش دامول بي تجربه است 27 00:02:49,489 --> 00:02:51,798 فقط مي تونيم با آتيش حمله ي غافلگير كننده اي كنيم 28 00:02:51,799 --> 00:02:55,997 تا وقتي كه خط دفاعي اونها رو نشكستيم نمي تونيم جنگ رو شروع كنيم 29 00:02:56,403 --> 00:02:58,232 فهميديد؟ بله 30 00:02:59,262 --> 00:03:03,042 بريد سر جاهاتون و آماده ي حمله ي دشمن بشيد اطاعت 31 00:03:03,296 --> 00:03:05,876 ! همه سر موضعشون 32 00:03:13,167 --> 00:03:14,775 ژنرال 33 00:03:14,856 --> 00:03:16,857 جنس اين تيرها از فولاده 34 00:03:16,939 --> 00:03:21,055 با اينها ميشه زره ارتش آهنين رو سوراخ كرد 35 00:03:27,869 --> 00:03:29,803 آفرين 36 00:03:30,543 --> 00:03:33,831 فورا اينها رو بين افراد ارتش دامول كه در كمينگاه هستند تقسيم كن 37 00:03:33,875 --> 00:03:35,775 بله. فهميدم 38 00:03:35,811 --> 00:03:37,067 بريم 39 00:03:41,406 --> 00:03:46,009 برگشتم كمينگاه تا نوك پيكان ها رو آماده كنم 40 00:03:47,823 --> 00:03:49,017 ممنون 41 00:05:08,244 --> 00:05:12,699 ... هر كدام از نوك تيرهايي كه ساختي 42 00:05:12,722 --> 00:05:18,812 مثل اينه كه يك سرباز به ارتش دامول اضافه شده 43 00:05:18,813 --> 00:05:19,987 ! عجله كنيد 44 00:05:20,034 --> 00:05:20,902 ! اطاعت 45 00:06:30,785 --> 00:06:36,883 تا وقتي همه ي اونها در حصار تيراندازهاشون هستند هيچ حركتي نكنيد 46 00:07:29,910 --> 00:07:30,934 چه خبره؟ 47 00:07:31,182 --> 00:07:32,946 فكر كنم هيچ كس در كمينگاه نيست 48 00:07:33,566 --> 00:07:35,014 منو ببخشيد 49 00:07:35,325 --> 00:07:35,982 ! عقب نشيني مي كنيم 50 00:07:36,409 --> 00:07:37,984 !عقب نشيني 51 00:07:57,736 --> 00:07:59,034 ! تيرها رو رها كنيد 52 00:08:07,456 --> 00:08:08,972 ! سرورم 53 00:08:15,789 --> 00:08:17,925 سرورم 54 00:08:17,926 --> 00:08:20,826 اگر همين حالا عقب نشيني نكنيم تار و مار مي شيم 55 00:08:20,862 --> 00:08:22,962 ! عقب نشيني 56 00:08:23,241 --> 00:08:23,987 بله سرورم 57 00:08:24,491 --> 00:08:25,832 عقب نشيني 58 00:08:26,018 --> 00:08:27,893 عقب نشيني 59 00:08:45,427 --> 00:08:45,975 ژنرال 60 00:08:46,607 --> 00:08:48,955 ! نقشه مون گرفت 61 00:08:49,465 --> 00:08:51,544 نزديك به نصف افراد دشمن كشته شدند 62 00:08:51,649 --> 00:08:52,493 مي تونيم براي جنگ جلو بريم 63 00:08:52,494 --> 00:08:54,893 مي تونيم جلو بريم 64 00:08:54,928 --> 00:08:57,678 چرا نبايد تعقيبشون كنيم و كارشون رو تموم نكنيم؟ 65 00:09:17,287 --> 00:09:18,641 سرورم 66 00:09:18,688 --> 00:09:21,118 نيمي از ارتش آهنين و افراد بويه يو كشته شدند 67 00:09:21,430 --> 00:09:24,925 خيلي ها هم زخمي اند 68 00:09:25,155 --> 00:09:31,922 تيرهاشون از زره ارتش آهنين رد مي شه نمي تونيم بجنگيم 69 00:09:34,748 --> 00:09:38,474 اون مي گه تيرهاشون زره رو مي تونه سوراخ كنه 70 00:09:38,532 --> 00:09:42,902 چرا به سمت هيون تو عقب نشيني نكنيم؟ 71 00:09:43,116 --> 00:09:45,037 ! ساكت شو 72 00:09:47,316 --> 00:09:50,974 فردا صبح دوباره بهشون حمله مي كنيم 73 00:11:18,940 --> 00:11:20,974 سرورم 74 00:11:21,368 --> 00:11:22,965 چه خبره؟ 75 00:11:23,508 --> 00:11:26,205 اونها حمله ي غافلگيركننده اي به ما كردند 76 00:11:27,107 --> 00:11:28,044 چي؟ 77 00:11:48,610 --> 00:11:50,137 ! شمشيرو رو بديد 78 00:11:50,403 --> 00:11:51,003 !قربان 79 00:11:51,376 --> 00:11:52,835 قربان شما زخمي هستيد 80 00:11:52,874 --> 00:11:54,007 خطرناكه 81 00:11:54,494 --> 00:11:56,806 شمشيرم رو بده 82 00:11:58,046 --> 00:12:01,004 عاليجناب بايد از اينجا بروند 83 00:12:01,749 --> 00:12:05,945 همينطوري اونجا نايست ! اين اسب رو بيا! حالا 84 00:12:43,167 --> 00:12:45,825 شاهزاده دا سو فرار كرد 85 00:12:46,241 --> 00:12:47,954 ميرم دنبالش 86 00:12:48,729 --> 00:12:49,863 نرو 87 00:12:49,864 --> 00:12:51,922 فقط با بقيه ي افراد دشمن بجنگ 88 00:13:02,123 --> 00:13:03,676 چطور بود؟ 89 00:13:03,744 --> 00:13:05,906 جومانگ رو گرفتيد؟ 90 00:13:08,059 --> 00:13:10,816 چرا جوابمو نميديد؟ 91 00:13:10,986 --> 00:13:13,231 منو ببخشيد كه اينو مي گم 92 00:13:13,289 --> 00:13:18,538 اما ارتش آهنين نابود و شاهزاده داسو گم شد 93 00:13:18,792 --> 00:13:19,926 چي؟ 94 00:13:43,233 --> 00:13:44,835 چطور اين اتفاق افتاد!؟ 95 00:13:47,219 --> 00:13:48,492 منو عفو كنيد 96 00:13:49,436 --> 00:13:55,341 ارتش آهنين رو با خودت بردي و مغلوب فقط چند صد نفر از ارتش دامول شدي؟ 97 00:13:55,624 --> 00:13:58,082 حواستون سر جاشه؟ 98 00:13:59,107 --> 00:14:03,226 فقط يك راه براي رسيدن به اردوگاه جومانگ وجود داشت 99 00:14:06,250 --> 00:14:11,148 ما مجبور بوديم از يك دره ي باريك عبور كنيم برامون كمين گذاشته بودند 100 00:14:11,346 --> 00:14:14,454 نتونستيم اونجا بجنگيم 101 00:14:14,887 --> 00:14:18,509 اگر راه اونجا اينقدرصعب العبور بوده بايد مي دونستي ممكنه كمينگاهي هم باشه 102 00:14:19,588 --> 00:14:23,784 به عنوان يك فرمانده اوجا رو قبلا بازرسي نكرده بودي؟ 103 00:14:25,698 --> 00:14:29,702 يك رگوه براي بازديد فرستادم اما هيچ نشانه اي از كمين نبود 104 00:14:29,829 --> 00:14:31,882 نمي خوام هيچ بهانه اي رو بشنوم 105 00:14:33,298 --> 00:14:37,429 شما از افراد بي تجربه ي جومانگ شكست خورديد؟ 106 00:14:39,535 --> 00:14:43,234 همه بهتون مي خندند 107 00:14:54,004 --> 00:14:55,753 متاسفم قربان 108 00:14:55,971 --> 00:14:58,401 خواهش مي كنم منو بكشيد 109 00:15:12,054 --> 00:15:13,879 جومانگ لعنت بر تو 110 00:15:16,264 --> 00:15:20,134 من اين حقارت رو جبران مي كنم 111 00:15:20,615 --> 00:15:25,819 مي گيرمت و استخوان هات رو خرد مي كنم و همه اش رو مي خورم 112 00:15:33,289 --> 00:15:35,128 حالا مي خواهيد چه كار كنيد؟ 113 00:15:38,265 --> 00:15:40,610 برمي گرديم به بويه يو 114 00:15:40,834 --> 00:15:42,866 آماده بشيد 115 00:15:43,275 --> 00:15:44,085 بله 116 00:16:06,527 --> 00:16:08,882 به همتون افتخار مي كنم 117 00:16:08,944 --> 00:16:12,442 شما مردان سرسختي هستيد 118 00:16:12,764 --> 00:16:14,414 البته، همينطوره 119 00:16:14,616 --> 00:16:18,848 شمشير فولادي به تنهايي پيروز نمي شه 120 00:16:19,190 --> 00:16:26,524 شجاعت ارتش دامول قويتر از شمشيري بود كه من ساختم 121 00:16:26,880 --> 00:16:31,149 ! به شما افتخار مي كنم 122 00:16:36,197 --> 00:16:39,481 بفرماييد ... اينو بخوريد 123 00:16:39,558 --> 00:16:42,097 آي گو ... نه! من خوبم 124 00:16:42,228 --> 00:16:44,553 بگيرش 125 00:16:46,088 --> 00:16:47,883 ممنون 126 00:16:55,797 --> 00:16:57,899 بيا ... بگير 127 00:17:00,121 --> 00:17:01,490 من خوبم 128 00:17:02,391 --> 00:17:04,665 همه مون سخت كار كرديم 129 00:17:05,180 --> 00:17:06,629 تو هم بگير 130 00:17:07,147 --> 00:17:08,524 ! مرسي 131 00:17:11,718 --> 00:17:13,558 اون بازنده 132 00:17:14,166 --> 00:17:16,133 ... اون 133 00:17:33,425 --> 00:17:40,020 ارتش دامول فقط يك بار جنگيد ولي ما براي خوردن چيزي بجز كيك برنجي نداشتيم 134 00:17:40,067 --> 00:17:42,457 احساس بدي نسبت به اونها دارم 135 00:17:45,019 --> 00:17:51,541 اگر دستور بديد طايفه ي جديدي بوجود بياد با سختي هاي بيشتري مواجه مي شيد 136 00:17:51,741 --> 00:17:54,958 همه بايد اينو تحمل كنند 137 00:18:06,558 --> 00:18:15,557 پناهندگان بيشتري دارند به ما ملحق مي شن ما هم كه بايد با هان و بويه يو بجنگيم 138 00:18:16,780 --> 00:18:24,379 ما مصمم هستيم، اما بدون غذاي كافي براي تغذيه ي افرادمون نمي تونيم ادامه بديم 139 00:18:27,145 --> 00:18:32,788 فكري براي تامين غذا و لباس افراد كنيد 140 00:18:33,841 --> 00:18:35,380 به مشكل برخورديم 141 00:18:35,486 --> 00:18:42,417 حتي اگر زمين هاي زراعي را زياد كنيم باز هم تا برداشت محصول زمان زيادي نياز داريم 142 00:18:42,593 --> 00:18:46,155 هيچ قبيله و قومي به ما كمك نمي كنه 143 00:18:46,271 --> 00:18:51,251 بايد براي بدست آوردن غذا به گروه تجاري هان كه از هيون تو مياد حمله كنيم 144 00:18:51,864 --> 00:18:56,678 در اين راه طولاني، بايد قبايل را با قوانين رايج متحد كنيم 145 00:19:00,670 --> 00:19:02,612 ژنرال 146 00:19:02,850 --> 00:19:05,514 چرا از نمك گوسان استفاده نمي كنيد؟ 147 00:19:05,638 --> 00:19:09,723 درسته، گوسان همه ي نمكي را كه به آن نياز داريم به ما ميدهد 148 00:19:14,206 --> 00:19:19,251 اگر گوسان به ما نمك بده بويه يو بهشون حمله مي كنه 149 00:19:19,656 --> 00:19:23,217 نمي تونم بگذارم به خاطر من به خطر بيافتند 150 00:19:25,196 --> 00:19:30,091 همونطور كه يومي يول گفت مي تونيم به گروه تجاري هان حمله كنيم 151 00:19:30,137 --> 00:19:32,576 و مهاجرين رو به هان بفرستيم 152 00:19:32,577 --> 00:19:34,014 ! بله ژنرال 153 00:19:50,494 --> 00:19:53,859 سرورم، حالتون خوبه؟ 154 00:19:55,500 --> 00:19:57,524 خوبم 155 00:19:57,941 --> 00:20:01,436 افسران رو براي جلسه جمع كنيد بله 156 00:20:03,475 --> 00:20:04,498 ! قربان 157 00:20:04,676 --> 00:20:07,341 قربان، بانو منتظر شما هستند 158 00:20:18,694 --> 00:20:19,515 عاليجناب 159 00:20:20,071 --> 00:20:22,425 داسو برگشته 160 00:20:22,426 --> 00:20:24,485 چطور بود؟ 161 00:20:24,529 --> 00:20:28,814 ارتش آهنين تارومار و داسو گم شده 162 00:20:29,613 --> 00:20:31,502 واقعا؟ 163 00:20:31,626 --> 00:20:33,503 بله قربان 164 00:20:33,504 --> 00:20:35,561 اون باعث شد ارتش آهنين از بين بره 165 00:20:36,278 --> 00:20:39,213 اصلا لازم نيست نگران جومانگ باشي 166 00:21:03,848 --> 00:21:06,536 من برگشتم 167 00:21:06,880 --> 00:21:08,504 شنيدم زخمي شديد 168 00:21:08,674 --> 00:21:10,541 خوبيد؟ 169 00:21:10,687 --> 00:21:12,847 بلهع نگران نباشيد 170 00:21:15,254 --> 00:21:17,117 ! خودتو ببين 171 00:21:17,209 --> 00:21:18,829 ... باورم نمي شه كه ارتش بويه يو و 172 00:21:18,980 --> 00:21:22,247 و ارتش آهنين از چند صد نفر شكست بخورند 173 00:21:23,487 --> 00:21:25,186 منو ببخشيد 174 00:21:25,279 --> 00:21:27,628 هميشه همينو مي گي عادت داري اينو بگي؟ 175 00:21:28,493 --> 00:21:31,954 تا وقتي جومانگ زنده است نمي تونيم آروم بگيريم 176 00:21:33,088 --> 00:21:37,600 همه ي نيروتون رو براي گرفتن جومانگ متمركز كنيد 177 00:21:52,449 --> 00:22:02,656 من براي حمله به جومانگ به ارتش آهنين هيون تو ملحق شدم اما گم شدم 178 00:22:09,125 --> 00:22:12,274 من از افسران شرمنده ام 179 00:22:13,315 --> 00:22:14,672 قربان 180 00:22:14,773 --> 00:22:17,441 چيزي نگو 181 00:22:17,816 --> 00:22:20,385 شكست امروز به ما ياد داد كه براي اينده آماده بشيم 182 00:22:21,068 --> 00:22:23,417 قوي باشيد 183 00:22:24,933 --> 00:22:27,085 همانطور كه وزير دربار گفتند 184 00:22:27,212 --> 00:22:31,563 اين شكست انگيزه اي است براي حمله ي دوباره به جومانگ 185 00:22:32,929 --> 00:22:37,660 بويه يو همه ي نيرو و توانش رو براي حمله به جومانگ و ارتشش جمع مي كنه 186 00:22:37,982 --> 00:22:41,764 دوست دارم همه با هم متحد بشن و عقلهاشون رو رو هم بريزند 187 00:22:41,951 --> 00:22:43,686 ! بله قربان 188 00:23:05,115 --> 00:23:07,483 يه سويا رو بياريد پيش من بله 189 00:24:01,041 --> 00:24:05,571 تو بايد در زندان باشي نه در يك اتاق لوكس 190 00:24:06,583 --> 00:24:09,847 نميتونم بايستم و تماشا كنم 191 00:24:12,663 --> 00:24:16,586 بهتره كه تو خدمتكار من باشي 192 00:24:17,222 --> 00:24:22,258 اگر خواسته تون اينه، باشه من خدمتكار شما مي شم 193 00:24:28,287 --> 00:24:34,538 نميدونم اينهمه غرورت براي چيه؟ 194 00:24:35,592 --> 00:24:45,550 قربان شما بايد فكر كنيد و بانو يوهووا حمايتتون مي كنه اما شما در اشتباهيد 195 00:24:48,334 --> 00:24:49,551 هائوچن. 196 00:24:49,850 --> 00:24:51,494 بله قربان 197 00:24:51,817 --> 00:24:53,287 از اينجا ببرش 198 00:24:53,564 --> 00:24:54,432 اطاعت 199 00:24:55,698 --> 00:24:58,001 ! دست بهش نزن 200 00:25:12,516 --> 00:25:15,509 داري چي كار مي كني؟ 201 00:25:17,522 --> 00:25:20,116 به نظر مياد اون خيلي در رفاهه 202 00:25:20,949 --> 00:25:25,057 مي خوام خدمتكارم باشه 203 00:25:25,913 --> 00:25:27,406 ! خيلي گستاخيد 204 00:25:28,610 --> 00:25:32,764 مي دونم به خاطر پدرت و داسو خيلي گستاخ شده اي 205 00:25:33,956 --> 00:25:36,930 اما چطور مي توني با يك زن باردار اينطور رفتار كني؟ 206 00:25:37,671 --> 00:25:39,634 ! برو بيرون 207 00:25:44,858 --> 00:25:48,652 بچه اي كه اون بدنيا مياره دشمن بويه يو مي شه 208 00:25:49,116 --> 00:25:52,645 چرا بايد به اين اهميت بدم كه بر سر دشمن بويه يو چي مياد؟ 209 00:25:55,364 --> 00:25:59,692 اگر جلومو بگيري به خطر مي افتي 210 00:26:06,011 --> 00:26:07,908 ! اي بي وجدان 211 00:26:07,989 --> 00:26:11,356 چطور جرات مي كني منو تهديد كني؟ 212 00:26:12,476 --> 00:26:16,645 برو و سعي ات رو بكن 213 00:26:55,771 --> 00:26:58,953 سولان دليلي براي اين شرارت داره 214 00:26:59,456 --> 00:27:02,193 داسو رفت به بون گيه كه جومانگ رو بگيره 215 00:27:02,690 --> 00:27:05,488 در عوض شكست خورده برگشت 216 00:27:10,116 --> 00:27:13,345 به خاطر جومانگ به شما توهين شد 217 00:27:16,041 --> 00:27:21,060 اگر دليل اينه مي تونم برش گردونم 218 00:27:24,045 --> 00:27:28,407 ، وقتي براي اولين بار با جومانگ اومدم به قصر بويه يو 219 00:27:29,148 --> 00:27:35,628 ملكه رفتار خصمانه اي با من داشت مثل رفتار سول لان با شما 220 00:27:37,352 --> 00:27:48,635 همه اش رو بخاطر حفاظت و ترفيع جومانگ تحمل كردم 221 00:27:49,119 --> 00:27:55,642 سويا اگر چنين چيزي براي تو اتفاق بيافته نمي توني از بچه ات محافظت كني 222 00:27:57,301 --> 00:28:04,896 مهم نيست ممكنه چي پيش بياد تو بايد بچه ات رو دنيا بياري و بزرگش كني 223 00:28:05,949 --> 00:28:12,861 اگر داسو نتونه جومانگ رو بگيره مشكلات بيشتري برات بوجود مياد 224 00:28:13,578 --> 00:28:16,465 بايد صبر و تحمل داشته باشي 225 00:28:16,466 --> 00:28:17,756 مي فهمي؟ 226 00:28:20,988 --> 00:28:23,487 بله مادر 227 00:28:41,458 --> 00:28:42,410 بنشينيد 228 00:28:50,723 --> 00:28:56,266 گيه رو به خاطر بي فكري شما دچار مشكل شده 229 00:28:56,417 --> 00:28:59,136 از وقتي كه ديگه ارتشي نداريم 230 00:28:59,159 --> 00:29:04,295 گيه رو براي نجاتش بايد به سفرهاي تجارتي ادامه بده 231 00:29:05,416 --> 00:29:09,306 لازم مي دونم كه تو با يك گروه تجاري به اوك جيو بروي 232 00:29:14,275 --> 00:29:17,700 مادر، سوسيو نو بارداره 233 00:29:18,024 --> 00:29:20,563 نمي تونه يك سفر تجاري رو رهبري كنه 234 00:29:20,564 --> 00:29:21,694 ساكت باش 235 00:29:23,914 --> 00:29:26,367 چيزي براي گفتن داري؟ 236 00:29:29,540 --> 00:29:33,867 چانگ آن دشمن گيه رو است با اين حال منو مي فرستي اونجا 237 00:29:35,325 --> 00:29:39,132 چان سو و من با رفتن به اونجا زندگيمون رو به خطر انداختيم 238 00:29:40,047 --> 00:29:45,617 گرچه اوك جيو دوره اما لا اقل زندگيت در خطر نيست 239 00:29:49,459 --> 00:29:56,366 تا وقتي كه رييس بزرگ سونگ يانگ از تو متنفره بهتره جايي غير از گيه رو باشي 240 00:29:56,399 --> 00:29:59,426 هر چه كه بانو يون چه ريونگ مي گن انجام بده 241 00:30:29,634 --> 00:30:32,363 سايونگ 242 00:30:32,469 --> 00:30:34,630 بله سرورم 243 00:30:35,406 --> 00:30:42,646 درباره ي تصميم سوسيونو كه مي گه دست از همه چيز برداريد چي فكر مي كني؟ 244 00:30:42,647 --> 00:30:47,216 ، با اينكه فكر كردن و نقشه كشيدن سخت بود 245 00:30:47,217 --> 00:30:53,122 فكر كنم بهتر بود كه مي جنگيديم 246 00:30:54,457 --> 00:30:58,394 ترجيح مي دي بجنگي و بميري؟ 247 00:31:00,531 --> 00:31:07,459 گاهي وقتا زنده موندن دردناكتر از مردنه 248 00:31:09,639 --> 00:31:15,636 اين ثابت مي كنه كه هنوز جووني 249 00:31:16,580 --> 00:31:31,328 فكر مي كنم به اندازه ي كافي زندگي كرده ام ولي باز هم ترجيح مي دم زنده بمونم تا اينكه بميرم 250 00:31:31,329 --> 00:31:39,402 مخصوصا كه كارهايي دارم كه هنوز انجام نداده ام 251 00:31:39,403 --> 00:31:43,406 ديگه چه كار مي خواهيد بكنيد؟ 252 00:31:43,407 --> 00:31:48,435 از سوسيونو بپرس كه من چي مي خوام و چه آرزويي دارم 253 00:31:49,413 --> 00:31:56,019 و اون براي كاري كه من نياز دارم انجام بدم چه اميدي داره 254 00:31:56,020 --> 00:32:01,514 ! قربان 255 00:32:05,927 --> 00:32:07,496 موضوع چيه؟ 256 00:32:07,531 --> 00:32:14,403 بانو يون چه ريونگ به بانو سوسيونو گفته كه يك سفر تجاري را رهبري كنه 257 00:32:16,053 --> 00:32:18,742 ! اما اون بارداره 258 00:32:19,037 --> 00:32:20,644 ! نامعقوله 259 00:32:20,957 --> 00:32:22,512 مي دونم 260 00:32:22,797 --> 00:32:26,628 قربان شما بايد جلوشو بگيريد 261 00:32:34,603 --> 00:32:36,619 من گروه رو هدايت مي كنم 262 00:32:37,172 --> 00:32:39,188 بگذاريد سوسيونو در گيه رو بمونه 263 00:32:39,419 --> 00:32:41,560 اما شما نگهبان گروه هستيد 264 00:32:42,185 --> 00:32:45,425 نمي تونيد تجارت كنيد 265 00:32:46,258 --> 00:32:49,178 پدرم و سايونگ اين كارو مي تونن برام بكنند 266 00:32:49,506 --> 00:32:50,613 فراموشش كنيد 267 00:33:00,274 --> 00:33:03,676 آيا واقعا مي خواهيد سوسيونو را به سفر تجاري بفرستيد؟ 268 00:33:04,382 --> 00:33:05,169 بله 269 00:33:06,245 --> 00:33:07,900 بايد اين كارو بكنيد؟ 270 00:33:08,455 --> 00:33:13,406 براي نجات گيه رو به مدير خوبي مثل سوسيونو احتياج داريم 271 00:33:13,753 --> 00:33:15,564 مسئوليتش اينه ، درسته؟ 272 00:33:15,709 --> 00:33:21,480 وقتي چان سو رييس شد من اعتراضي نكردم 273 00:33:21,955 --> 00:33:24,472 بچگي نكن 274 00:33:24,709 --> 00:33:29,419 سالها هر كاري خواستي كردي 275 00:33:29,847 --> 00:33:35,166 ازت ممنونم، همسرم در يك سفر تجاري بدست راهزنان كشته شد 276 00:33:37,781 --> 00:33:43,070 هنوز براي از بين بردن كينه اي كه در دل دارم راه زيادي در پيش دارم 277 00:34:14,877 --> 00:34:16,457 دارم ميرم 278 00:34:17,314 --> 00:34:18,560 ! بانوي من 279 00:34:18,887 --> 00:34:20,287 ! نه 280 00:34:20,415 --> 00:34:22,278 فقط از رفتن انصراف بديد 281 00:34:22,394 --> 00:34:25,171 اون نمي خواد شما رو بكشه 282 00:34:27,314 --> 00:34:32,105 حتي اگر خاله ام منو نمي فرستاد خودم داوطلب رفتن بودم 283 00:34:41,883 --> 00:34:47,853 پدر، من و شما بايد اين حقارت رو تحمل كنيم و منتظر زمان مناسب باشيم 284 00:34:49,493 --> 00:34:52,285 اما اگر منتظر باشيم و هيچ كاري هم نكنيم 285 00:34:53,230 --> 00:34:57,609 وقتي فرصتها سر راهمون سبز ميشن نمي تونيم ازشون استفاده كنيم 286 00:35:00,749 --> 00:35:07,947 اگر بخواهيم به رييس بزرگ سونگ يانگ و گروه چولبان ضربه بزنيم. ما به پول نياز داريم 287 00:35:10,782 --> 00:35:15,724 رفتن به سفر تجاري براي نجات بخت و اقبال تنها راهيه كه داريم 288 00:35:23,290 --> 00:35:25,558 حق با سوسيو نوست 289 00:35:28,398 --> 00:35:34,748 گرچه اون بارداره، اما در طي سفر هم بچه دنيا آورده 290 00:35:37,475 --> 00:35:42,266 دليلي براي نرفتن نداري 291 00:35:58,561 --> 00:36:01,496 سرورم اين اجتناب ناپذيره 292 00:36:02,465 --> 00:36:03,635 بيا داخل 293 00:36:13,874 --> 00:36:15,601 بنشينيد 294 00:36:20,412 --> 00:36:22,961 چه كار بايد بكنم؟ 295 00:36:23,343 --> 00:36:24,755 از اونجا كه من تجربه داشته ام 296 00:36:24,859 --> 00:36:31,023 خيچ ارتشي نمي تونه براحتي به بون گيه بخاطر خصوصيات برجسته اش حمله كنه 297 00:36:31,428 --> 00:36:36,960 اگر نتونيم به اون حمله كنيم بايد جومانگ رو از بون گيه خارج كنيم 298 00:36:38,221 --> 00:36:40,061 نقشه اي داري؟ 299 00:36:41,605 --> 00:36:44,822 در طي دوران سلطنت امپراتور سابق هايپورو 300 00:36:45,169 --> 00:36:50,029 هايموسو را دستگير كرديم در حالي كه همون حوالي فرار كرده بوده 301 00:36:50,943 --> 00:36:52,221 چطور؟ 302 00:36:53,484 --> 00:36:56,687 هايموسو براي جنگ با هان آماده بود 303 00:36:56,886 --> 00:37:01,142 وقتي خبر رو شنيد كه مهاجران به هان فرستاده شده اند 304 00:37:01,525 --> 00:37:05,295 به اونجا حمله كرد در حالي كه مهاجران هنوز در حال جابجايي بودند 305 00:37:06,001 --> 00:37:09,634 اما در واقع اون مهاجران سربازهاي هان بودند كه تغيير قيافه داده بودند 306 00:37:10,236 --> 00:37:13,002 ارتش آهنين كه در كمينگاه بودند به اون حمله كردند 307 00:37:13,777 --> 00:37:19,963 اينطوري بود كه ارتش دامول نابود شد و ايموسو دستگير شد 308 00:37:47,538 --> 00:37:48,808 من برگشتم 309 00:37:53,807 --> 00:37:54,848 خوبه 310 00:37:55,103 --> 00:37:57,290 اوضاع در بويه يو چطوره؟ 311 00:37:58,031 --> 00:38:02,284 همه دارند راجع به شكست شاهزاده داسو از شما حرف مي زنند 312 00:38:02,700 --> 00:38:06,022 اما چيز ديگري راجع به قصر بويه يو نشنيدم 313 00:38:09,996 --> 00:38:13,791 شك دارم داسو در برابر اين حقارتي كه بهش رسيده كاري نكنه 314 00:38:14,323 --> 00:38:17,575 احتمالا توطئه اي مي چينه 315 00:38:20,159 --> 00:38:23,284 از مادر و همسرم خبري نداري؟ 316 00:38:28,977 --> 00:38:30,449 بهم بگو 317 00:38:31,665 --> 00:38:34,523 بانو يه سويا باردار است 318 00:38:40,286 --> 00:38:43,875 ايشون الان در اتاقشون زنداني هستند 319 00:39:12,856 --> 00:39:15,588 اوه يي بهمون گفت چه اتفاقي افتاده 320 00:39:16,896 --> 00:39:20,228 ژنرال، آيا مي خواهيد بانو را در همين وضعيت رها كنيد؟ 321 00:39:20,726 --> 00:39:26,476 وقتي ايشون فرزند شما رو دنيا بيارند شاهزاده داسو چه كار مي كنه؟ 322 00:39:29,798 --> 00:39:31,985 بايد نقشه اي بكشيم 323 00:39:32,181 --> 00:39:34,445 بايد بياريمش اينجا 324 00:39:37,650 --> 00:39:41,700 من هم فكري مي كنم 325 00:39:46,066 --> 00:39:52,222 ولي ما به اندازه كافي نيروي انساني نداريم كه به بويه يو حمله كنيم و اونو بياريم 326 00:39:53,496 --> 00:40:00,202 ممكنه بدام دشمن بيافتيم و ارتش دامول رو به خطر بياندازيم 327 00:40:09,207 --> 00:40:10,352 بويه يو رو فراموش كن 328 00:40:12,863 --> 00:40:17,821 ارتش دامول و مهاجرين به ما وابسته هستند 329 00:40:19,916 --> 00:40:23,052 نمي تونم بگذارم احساسات شخصي ماموريتم رو خراب كنه 330 00:40:51,372 --> 00:40:56,567 ... پدرم به من گفته كه اگر نتونم از كسي كه نزديكمه حفاظت كنم 331 00:40:59,021 --> 00:41:01,137 نمي تونم از هزاران هزار نفر هم محافظت كنم 332 00:41:02,282 --> 00:41:06,980 اون به من گفت از زنانم حفاظت كنم 333 00:41:10,916 --> 00:41:17,258 اون گفت كه از اينكه از بانو يوهووا مراقبت نكر پشيمونه 334 00:41:23,850 --> 00:41:27,888 مي تونم بفهمم بانو چه احساس ترسناكي دارند 335 00:41:28,710 --> 00:41:33,523 ولي من با فرمانده هايموسو مخالفم 336 00:41:37,214 --> 00:41:44,048 فرمانده هايموسو شكست خورد چون خيلي رقيق القلب بود 337 00:41:46,409 --> 00:41:52,322 اگر مي خواهيد يك مملكت رو بسازيد بايد سخت گير باشيد 338 00:41:52,392 --> 00:41:55,551 شما مسئول هزاران هزار نفر از مردم هستيد 339 00:41:55,552 --> 00:42:00,614 درگير احساسات شخصي نشويد 340 00:42:01,141 --> 00:42:03,108 محكم باشيد 341 00:42:08,989 --> 00:42:09,915 ژنرال 342 00:42:10,343 --> 00:42:11,743 منم جاسا 343 00:42:12,368 --> 00:42:13,676 بيا تو 344 00:42:20,547 --> 00:42:24,030 من از راهي كه هوانگ ريونگ خراج به هان مي فرسته سر درآوردم 345 00:42:29,453 --> 00:42:30,398 آماده ي رفتن بشيد 346 00:42:31,463 --> 00:42:32,215 اطاعت 347 00:44:19,883 --> 00:44:22,232 !عقب نشيني كنيد 348 00:44:37,046 --> 00:44:38,614 جاسا، موگول و موك گو 349 00:44:39,014 --> 00:44:41,641 ارتش داملو رو هدايت كنيد و ارابه رو به كمينگاه ببريد 350 00:44:41,988 --> 00:44:42,844 بله 351 00:44:44,811 --> 00:44:46,258 اوه يي، ماري و هيوپ بو 352 00:44:46,501 --> 00:44:48,706 با من بياييد ببينيم قبايل همسايه چه كار مي كنند 353 00:44:49,331 --> 00:44:50,291 بله 354 00:45:21,263 --> 00:45:22,154 ! ژنرال 355 00:45:22,351 --> 00:45:23,739 اين يك گروه تجاريه 356 00:45:24,306 --> 00:45:28,623 اگر اونها گروه تجاري هان هستند كه به هيون تو مي رن بايد به اونها حمله كنيم 357 00:45:28,970 --> 00:45:33,174 حتي اگر نگهبان هم داشته باشند مي تونيم بر اونها چيره بشيم 358 00:45:33,521 --> 00:45:36,495 اول بگذار ببينيم اونها كي هستند 359 00:45:56,819 --> 00:45:58,439 اونها گروهي از گيه رو هستند 360 00:46:07,992 --> 00:46:08,767 ژنرال 361 00:46:09,572 --> 00:46:12,869 اون بانو سوسيونو است 362 00:46:28,955 --> 00:46:31,246 اما من شنيدم اون بارداره 363 00:46:31,327 --> 00:46:35,458 فكر نمي كنيد يك كم عجيبه كه اون يك گروه تجاري رو رهبري كنه؟ 364 00:46:35,481 --> 00:46:37,996 ميرم ببينم چه خبره 365 00:46:42,438 --> 00:46:43,446 نرو 366 00:47:38,494 --> 00:47:39,215 ! فرماندار 367 00:47:43,008 --> 00:47:44,531 موضوع چيه؟ 368 00:47:44,778 --> 00:47:49,471 ما همه ي خراجي را كه از هوانگ ريونگ به چانگ آن مي برديم از دست داديم 369 00:47:49,800 --> 00:47:51,707 چي؟ 370 00:47:52,177 --> 00:47:54,475 كي پشت اين قضيه است؟ 371 00:47:54,476 --> 00:47:56,771 جومانگ و ارتش دامول 372 00:48:03,386 --> 00:48:05,013 وانگ سومون بله 373 00:48:05,487 --> 00:48:07,388 بايد فورا به بويه يو برم 374 00:48:07,424 --> 00:48:08,447 تجهيزات رو آماده كنيد 375 00:48:08,491 --> 00:48:09,535 بله فرماندار 376 00:48:22,505 --> 00:48:24,369 قربان 377 00:48:25,542 --> 00:48:27,476 چي شده؟ 378 00:48:27,509 --> 00:48:32,572 ارتش دامول خراجي رو كه از هوانگ ريونگ مي رفت غارت كرد 379 00:48:33,415 --> 00:48:35,440 ارتش دامول؟ 380 00:48:35,485 --> 00:48:36,751 منظورت جومانگه؟ 381 00:48:36,752 --> 00:48:37,586 بله 382 00:48:37,587 --> 00:48:40,990 دربار سلطنتي مي خواد هر دو فرماندار يانگ يونگ رو نگهداره 383 00:48:40,991 --> 00:48:43,990 و شاهزاده داسو مسئوله 384 00:48:45,344 --> 00:48:49,975 اين مي تونه برام فرصتي باشه كه به بويه يو برگردم 385 00:48:50,553 --> 00:48:51,329 تاماجين 386 00:48:51,757 --> 00:48:53,433 بله؟ 387 00:48:53,469 --> 00:48:55,460 بايد جناب چين رو دوباره ببينم 388 00:48:55,505 --> 00:48:56,665 به ايشون اطلاع بديد 389 00:48:57,046 --> 00:48:57,590 بله 390 00:49:18,756 --> 00:49:21,278 چي شده بي خبر اينجا اومديد؟ 391 00:49:22,088 --> 00:49:27,273 مي دوني كه جومانگ خراجي رو از هوانگ ريونگ به چانگ آن مي رفته غارت كرده؟ 392 00:49:30,943 --> 00:49:32,607 دست برنداشته 393 00:49:33,026 --> 00:49:34,843 ... گزارشي به من رسيده 394 00:49:35,190 --> 00:49:41,280 كه اون دو تا ديگه از گروههايي كه با هان معامله مي كردند را غارت كرده 395 00:49:43,605 --> 00:49:47,274 كي مي خواهيد جلوشو بگيريد؟ 396 00:49:58,256 --> 00:50:00,443 بيش از اين بهش اجازه نميديم با ما اينطور رفتار كنه 397 00:50:01,894 --> 00:50:09,450 وقتي دربار سلطنتي اينو بفهمه در موردش كاري مي كنه 398 00:50:09,578 --> 00:50:14,566 من هم به اندازه ي بويه يو مسئول خواهم بود 399 00:50:16,070 --> 00:50:18,072 بايد جومانگ رو بگيريم 400 00:50:19,456 --> 00:50:22,257 مي خواستم قبلا در اين باره با شما صحبت كنم 401 00:50:25,289 --> 00:50:27,580 نقشه اي داريد؟ 402 00:50:28,992 --> 00:50:29,871 بله 403 00:50:32,209 --> 00:50:33,079 چه نقشه اي؟ 404 00:50:35,000 --> 00:50:40,288 يادتونه چه طوري از مهاجرين براي گرفتن هايموسو استفاده كرديم؟ 405 00:50:54,523 --> 00:50:58,328 فكر خيلي خوبيه 406 00:51:09,387 --> 00:51:10,231 قربان 407 00:51:10,636 --> 00:51:14,224 يانگ جونگ اينجاست تا با عاليجناب و وزير اعظم صحبت كنه 408 00:51:14,987 --> 00:51:16,644 يانگ جونگ؟ 409 00:51:17,082 --> 00:51:19,588 احتمالا نقشه اي براي گرفتن جومانگ دارند 410 00:51:29,628 --> 00:51:31,097 با من كاري داشتيد؟ 411 00:51:31,861 --> 00:51:33,006 ! نارو 412 00:51:33,429 --> 00:51:37,525 چند سرباز ماهر انتخاب كن و اونها رو به شكل مهاجرين جوسون دربيار 413 00:51:37,705 --> 00:51:39,811 آماده بشيد كه اونها رو به هان منتقل كنيد 414 00:51:42,461 --> 00:51:45,620 چرا بايد اين كارو بكنيم؟ 415 00:51:46,904 --> 00:51:50,067 بعدا توضيح ميدم 416 00:51:51,305 --> 00:51:52,231 فقط همين كارو بكن 417 00:51:53,561 --> 00:51:54,302 بله 418 00:52:02,675 --> 00:52:05,001 داره به سربازها لباس مبدل مي پوشونه؟ 419 00:52:05,048 --> 00:52:06,714 اون چي مي خواد؟ 420 00:52:18,874 --> 00:52:19,731 قربان 421 00:52:19,893 --> 00:52:21,073 چي شده؟ 422 00:52:21,165 --> 00:52:22,461 جومانگ در خطره 423 00:52:23,086 --> 00:52:24,479 در خطره؟ 424 00:52:24,480 --> 00:52:26,515 جزئيات رو بگو 425 00:52:26,667 --> 00:52:29,988 اون داره از همون حقه اي استفاده مي كنه كه هايموسو رو به دام انداخت 426 00:52:30,810 --> 00:52:34,545 مهاجريني كه هايموسو سعي كرد نجاتشون بده سربازان هان بودند 427 00:52:34,729 --> 00:52:39,585 وقتي جومانگ بشنوه مهاجرين به هان فرستاده مي شن سعي مي كنه نجاتشون بده 428 00:52:39,705 --> 00:52:43,496 اون توي تله مي افته 429 00:52:43,532 --> 00:52:46,366 حالا بايد چه كار كنيم؟ 430 00:52:46,435 --> 00:52:47,467 ! بانوي من 431 00:52:48,505 --> 00:52:49,319 بله قربان 432 00:52:49,770 --> 00:52:54,838 ما بايد يه سويا رو از محل اقامتش بيرون بياريم و بفرستيمش پيش جومانگ 433 00:54:00,030 --> 00:54:00,956 مادر 434 00:54:03,850 --> 00:54:06,732 به جومانگ بگو نگران من نباشه 435 00:54:07,773 --> 00:54:12,509 بهش بگو به روياهاي بزرگش واقعيت ببخشه 436 00:54:13,851 --> 00:54:16,549 حالا بايد بري 437 00:54:17,531 --> 00:54:19,568 سرورم بايد بريم 438 00:55:30,702 --> 00:55:31,720 مي مونم 439 00:55:58,718 --> 00:56:00,338 نگران نباش 440 00:56:00,732 --> 00:56:04,683 اگر نامه ي من به دست جومانگ برسه ديگه تو تله نمي افته 441 00:56:09,821 --> 00:56:10,596 قربان 442 00:56:11,094 --> 00:56:12,574 منم داسو 443 00:56:18,838 --> 00:56:19,821 بيا تو 444 00:56:33,155 --> 00:56:34,561 چي شده؟ 445 00:56:37,449 --> 00:56:38,733 بيارينش داخل 446 00:56:57,386 --> 00:56:59,212 پدر 447 00:57:00,080 --> 00:57:04,623 اونو فرستادي كه دوباره به جومانگ كمك كنه؟ 448 00:57:10,540 --> 00:57:12,458 صبر كن و ببين 449 00:57:12,900 --> 00:57:17,174 جومانگ هيچ جوري نمي تونه از دام من فرار كنه 450 00:57:19,245 --> 00:57:26,581 وقتي گرفتمش مقابل بانو و عاليجناب سرش رو از بدن جدا مي كنم 451 00:57:46,847 --> 00:57:47,569 ژنرال 452 00:57:51,620 --> 00:57:52,291 موضوع چيه؟ 453 00:57:52,557 --> 00:57:57,641 شاهزاده داسو بقيه ي مهاجريني را كه به عنوان برده به هان برده مي شن را دنبال كرد 454 00:57:59,049 --> 00:58:00,276 چه موقع بود؟ 455 00:58:00,438 --> 00:58:02,450 اونها بويه يو رو قبلا ترك كردند 456 00:58:02,671 --> 00:58:03,484 چند تا مهاجر؟ 457 00:58:03,724 --> 00:58:05,336 حداقل سيصد تا 458 00:58:08,854 --> 00:58:10,618 مي خواهيم جلسه بگذاريم 459 00:58:11,550 --> 00:58:12,198 بله 460 00:58:21,436 --> 00:58:27,467 اون داره سعي ميكنه با فرستادن بقيه ي مهاجرين اعتماد هان رو جلب كنه 461 00:58:27,681 --> 00:58:32,553 اول بايد مسير انتقال و تعداد نگهبانان را معين كنيم 462 00:58:34,775 --> 00:58:37,155 وقت زيادي نداريم 463 00:58:37,487 --> 00:58:42,096 بياييد حركت كنيم و بعد اونها رو بسنجيم 464 00:58:43,103 --> 00:58:45,549 ارتش داملو رو براي عزيمت جمع كنيد 465 00:58:45,915 --> 00:58:46,898 اطاعت 466 01:00:45,328 --> 01:00:47,793 ارتش دامول دوباره رفته؟ 467 01:00:48,384 --> 01:00:49,617 بله 468 01:00:49,749 --> 01:00:52,252 اونها ناگهاني رفتند 469 01:00:52,253 --> 01:00:56,860 بعد از شنيدن اين كه بقيه ي مهاجرين بويه يو به عنوان برده به هان فرستاده شدند رفتند 470 01:01:07,066 --> 01:01:09,604 چه مدت زمانيه كه رفته اند؟ 471 01:01:10,263 --> 01:01:12,630 چند ساعتيه 472 01:01:15,215 --> 01:01:17,678 بريد و جلوشونو بگيريد 473 01:01:17,679 --> 01:01:18,613 چي؟ 474 01:01:19,161 --> 01:01:21,411 چرا؟ 475 01:01:22,829 --> 01:01:24,543 اين تله ي داسو است 476 01:01:25,144 --> 01:01:30,389 اگر الان جلوشونو نگيريم ارتش دامول به خطر مي افتند